عشق در یک نگاه پارت اخر
عشق در یک نگاه پارت اخر
سارا : جینا وایسا
جینا : دو ساعتی میشه که تنهام کاشکی جین پیشم بود هعی موبایلم زنگ خورد کاترینه
جینا : الو
کاترین : بیا کنار خوابگاه جنگلی در پشتی
جینا : باش
رفتم اونجا هیچ کس نبود که یهو جین اومد
جین : جینا
جینا وای منو ترسوندی جین
جین : معذرت میخوام میشه یه چند لحظه بیای
جینا : چرا
جین : تو بیا
جینا : دستمو گرفت رفتم دنبالش وای وقتی دستمو گرفت واقعا حس خوبی داشت رفتیم روی چمنای شیب دار نشستیم
جینا : خب چیکار داشتی
جین : میخواستم باهات حرف بزنم
میخواستم بلند بشم که دوباره دستمو گرفت
جین : لطفا یه چند لحظه
نشستم پیشش شروع کرد به گفتن جریان
جینا : ینی تو بخاطر من این همه کارو کردی که دوباره به دستم بیاری
جین : جینا از وقتی دیدمت شدی تموم رویام من نمیتونم از دستت بدم
جینا میخواستم سرمو برگردونم که بهش یه چیز بگم اونم سرشو اورد جلو لبامو بوسید تا دودقیقه
جین : حالا فهمیدی عاشقتم
دستمو گرفت بردم تو اتاق منو نشوند رو تخت بعد باهم خوابیدیم روی گردمو میبوسید و کیس مارک های خشنی روی گردنم میزاشد میخواستم بلند بشم که منو کشوند افتادم رو تخت هر دومون کنار هم از حال رفتیم صبح که بیدار شدم فقط ۲ میلی بین لبامون فاصله بود اون بیدار بود
جین : بیدار شدی عشقم
جینا : اره صبح بخیر
جین : صبح توعم به خیر
جینا : یکم موهامو نوازش کرد بعد بلند شدیم اماده شدیم امروز رفتیم سر مسابقه طناب کشس خیلی بهمون خوش گذشت وسایلو جمع کردیم رفتیم مدرسه بعد از تموم شدن مدرسه منو جین تصمیم گرفتیم باهم ازدواج کنیم البته اینم بگم که کاترین و جیمین سارا با تهیونگ مارلی با کوک هم ازدواج کردن سیرن با هوپی هم همین طور و نامجون شوگا سینگل موندن البته خودشون خواستن اینم زندگی منو جین و اینم بگم جین داره یه پدر میشه من الان یه مادرم که یه بچه ۵ ماهه داره 🙂💜
سارا : جینا وایسا
جینا : دو ساعتی میشه که تنهام کاشکی جین پیشم بود هعی موبایلم زنگ خورد کاترینه
جینا : الو
کاترین : بیا کنار خوابگاه جنگلی در پشتی
جینا : باش
رفتم اونجا هیچ کس نبود که یهو جین اومد
جین : جینا
جینا وای منو ترسوندی جین
جین : معذرت میخوام میشه یه چند لحظه بیای
جینا : چرا
جین : تو بیا
جینا : دستمو گرفت رفتم دنبالش وای وقتی دستمو گرفت واقعا حس خوبی داشت رفتیم روی چمنای شیب دار نشستیم
جینا : خب چیکار داشتی
جین : میخواستم باهات حرف بزنم
میخواستم بلند بشم که دوباره دستمو گرفت
جین : لطفا یه چند لحظه
نشستم پیشش شروع کرد به گفتن جریان
جینا : ینی تو بخاطر من این همه کارو کردی که دوباره به دستم بیاری
جین : جینا از وقتی دیدمت شدی تموم رویام من نمیتونم از دستت بدم
جینا میخواستم سرمو برگردونم که بهش یه چیز بگم اونم سرشو اورد جلو لبامو بوسید تا دودقیقه
جین : حالا فهمیدی عاشقتم
دستمو گرفت بردم تو اتاق منو نشوند رو تخت بعد باهم خوابیدیم روی گردمو میبوسید و کیس مارک های خشنی روی گردنم میزاشد میخواستم بلند بشم که منو کشوند افتادم رو تخت هر دومون کنار هم از حال رفتیم صبح که بیدار شدم فقط ۲ میلی بین لبامون فاصله بود اون بیدار بود
جین : بیدار شدی عشقم
جینا : اره صبح بخیر
جین : صبح توعم به خیر
جینا : یکم موهامو نوازش کرد بعد بلند شدیم اماده شدیم امروز رفتیم سر مسابقه طناب کشس خیلی بهمون خوش گذشت وسایلو جمع کردیم رفتیم مدرسه بعد از تموم شدن مدرسه منو جین تصمیم گرفتیم باهم ازدواج کنیم البته اینم بگم که کاترین و جیمین سارا با تهیونگ مارلی با کوک هم ازدواج کردن سیرن با هوپی هم همین طور و نامجون شوگا سینگل موندن البته خودشون خواستن اینم زندگی منو جین و اینم بگم جین داره یه پدر میشه من الان یه مادرم که یه بچه ۵ ماهه داره 🙂💜
۱۷.۳k
۱۳ تیر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.