۵.
پرش به فردا
گردنم تیر میکشید ... سرمو بلند کردم و کمی چشامو مالوندم .. دیشب از خستگی رو صندلی خوابم برده بود ... ساعت ۸ صبح بود . یه قهوه درست کردم خوردم و وارد سالن بیمارستان شدم .
به چند اتاق بیمارام سر زدم .. معمولا اونا منو بیشتر از بقیه پرستارا به گفته خودشون دوست دارن .. از تمام جیک و پوک زندگیشون خبر دارم تو طول درمانشون کنارشون میمونم .. اتاق بعدق اتاق همون مرده .... جئون جونگ کوک بود ..
وارد اتاق شدم . درو ک باز کردم دیدم وایستاده و بالاتنش لخته و داره لباس عوض میکنه .. سریع جلوی چشمامو گرفتم ولی از حق نگذریم زیر چشمی نگاش میکردم عجب بدنی داشت ...
بدون اینکه بهم نگاه کنه گفت
” چرا زیر چشمی ؟ دستتو بردار پوشیدم ...
وای گونه هام از خجالت سرخ شد ... جیهو وارد اتاق شد
جیهو؛ جئون بریم ؟
” یس.
- نهه.. ینی چی دوره درمانشون هنوز تموم نشده ..
جیهو ؛ من ک هرچی میگم گوش نمیکنه مگه اینکه شما راضیش کنید ..
” جیهو؟
جیهو ؛ جانم ؟
” ببند گاراژو
جیهو؛ چشم ،
جررر خندم گرفته بود ..
استادچان: ات بیا بیمار داری حالش وخیمه ..
با سرعت و عجله دوییدم سمت اتاق عمل
×پرش×
بیمارم و نجات دادم .. بیمار های قلبی .. خیلی .. خیلی درد میکشن !
با لباس های خونی بیرون اومدم .. چند ساعت تو اتاق عمل بودم که غروب شده؟؟
به هر حال حالم خوب نبود .. تو راه سالن به اتاق استراحت به اتاق جئون برخوردم که خالی بود .. انگار رفته بود .. از بخش پرسیدم گفت ۲ ساعت پیش وقتی وسط عمل بودم رفتهوو یه نامه برام گذاشتن .. نمیدونم از طرف جیهو بود یا خود جونگکوک
پرستاربخش: ات ازت شمارتو خواستن ولی چون نبودی بهشون ندادم !
- شمارمو ؟!!!!!!!!
پرستاربخش: اره ..
- اوکی خوبه ک ندادی .. موفق باشی
پرستاربخش: مرسی ، خسته هم نباشی
- چشمک
داخل اتاق استراحت لباسامو عوض کردم و راهی خونه شدم ..
بعد از یه دوش اب داغ که خیلی چسبید ، یه دمنوش واسه خودم ریختم و لم دادم به مبل تی وی و روشن کردم که چیزی ذهنم و درگیر کرد .. اون نامه .. تو کیفم بود و هنوز بازش نکرده بودم . .. بیخیال تی وی شدم و سمت اتاقم رفتم نامه و از تو کیف برداشتم و دوباره نشستم رو کاناپه و نامه و اروم باز کردم
پارت بعدی و میزارم سریع چون جای حساسه اذیتتون نمیکنم🙂❤
ولی لایک کنید نظراتتون و بگید اگه لایکاتون بالا باشه و نظراتتون و بگید دو پارت دیگه هم با دو میزارم براتون..
یه چیز ریز هم بگم : پارت بعد نه پارت بعد یه اتفاقاتی میوفته که اووووو .... غیر منتظره ... دیگه پارازیت نمیدم :))
گردنم تیر میکشید ... سرمو بلند کردم و کمی چشامو مالوندم .. دیشب از خستگی رو صندلی خوابم برده بود ... ساعت ۸ صبح بود . یه قهوه درست کردم خوردم و وارد سالن بیمارستان شدم .
به چند اتاق بیمارام سر زدم .. معمولا اونا منو بیشتر از بقیه پرستارا به گفته خودشون دوست دارن .. از تمام جیک و پوک زندگیشون خبر دارم تو طول درمانشون کنارشون میمونم .. اتاق بعدق اتاق همون مرده .... جئون جونگ کوک بود ..
وارد اتاق شدم . درو ک باز کردم دیدم وایستاده و بالاتنش لخته و داره لباس عوض میکنه .. سریع جلوی چشمامو گرفتم ولی از حق نگذریم زیر چشمی نگاش میکردم عجب بدنی داشت ...
بدون اینکه بهم نگاه کنه گفت
” چرا زیر چشمی ؟ دستتو بردار پوشیدم ...
وای گونه هام از خجالت سرخ شد ... جیهو وارد اتاق شد
جیهو؛ جئون بریم ؟
” یس.
- نهه.. ینی چی دوره درمانشون هنوز تموم نشده ..
جیهو ؛ من ک هرچی میگم گوش نمیکنه مگه اینکه شما راضیش کنید ..
” جیهو؟
جیهو ؛ جانم ؟
” ببند گاراژو
جیهو؛ چشم ،
جررر خندم گرفته بود ..
استادچان: ات بیا بیمار داری حالش وخیمه ..
با سرعت و عجله دوییدم سمت اتاق عمل
×پرش×
بیمارم و نجات دادم .. بیمار های قلبی .. خیلی .. خیلی درد میکشن !
با لباس های خونی بیرون اومدم .. چند ساعت تو اتاق عمل بودم که غروب شده؟؟
به هر حال حالم خوب نبود .. تو راه سالن به اتاق استراحت به اتاق جئون برخوردم که خالی بود .. انگار رفته بود .. از بخش پرسیدم گفت ۲ ساعت پیش وقتی وسط عمل بودم رفتهوو یه نامه برام گذاشتن .. نمیدونم از طرف جیهو بود یا خود جونگکوک
پرستاربخش: ات ازت شمارتو خواستن ولی چون نبودی بهشون ندادم !
- شمارمو ؟!!!!!!!!
پرستاربخش: اره ..
- اوکی خوبه ک ندادی .. موفق باشی
پرستاربخش: مرسی ، خسته هم نباشی
- چشمک
داخل اتاق استراحت لباسامو عوض کردم و راهی خونه شدم ..
بعد از یه دوش اب داغ که خیلی چسبید ، یه دمنوش واسه خودم ریختم و لم دادم به مبل تی وی و روشن کردم که چیزی ذهنم و درگیر کرد .. اون نامه .. تو کیفم بود و هنوز بازش نکرده بودم . .. بیخیال تی وی شدم و سمت اتاقم رفتم نامه و از تو کیف برداشتم و دوباره نشستم رو کاناپه و نامه و اروم باز کردم
پارت بعدی و میزارم سریع چون جای حساسه اذیتتون نمیکنم🙂❤
ولی لایک کنید نظراتتون و بگید اگه لایکاتون بالا باشه و نظراتتون و بگید دو پارت دیگه هم با دو میزارم براتون..
یه چیز ریز هم بگم : پارت بعد نه پارت بعد یه اتفاقاتی میوفته که اووووو .... غیر منتظره ... دیگه پارازیت نمیدم :))
۷.۰k
۰۶ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.