شهید علی پرورش دلیران گردان صابرین
شهید علی پرورش
شهید علی پرورش اول فروردین سال 48 در روستای «پرسک» از توابع شهرستان الشتر در یک خانواده مذهبی به دنیا آمد. پدر بزرگواش شیخ علی پرورش یک کشاورز ساده بودند و علی اولین فرزندی بود که خدا به ایشان عطا نمودند. علی سالهای ابتدایی زندگی را در روستای پرسک گذراند.
در سال 1355همراه خانواده به خرم آباد مهاجرت کرده و تحصیلات ابتدایی را در این شهر گذراند. سالهای نوجوانی علی همزمان با جنگ تحمیلی شد و به همین دلیل در سال 1364ترک تحصیل کرد و به صورت پنهانی و بدون اطلاع پدر و مادر به جبهه رفت. در سال1365 در منطقه شاخ شمیران و در عملیات نصر از ناحیه پیشانی مجروح شد.
علی بعد از بهبودی دوباره به جبهه رفت و اینبار به مناطق عملیاتی جنوب رفت. مدتی بعد در همان سال براثر انفجارموشک هواپیماهای رژیم بعثی عراق درعملیات کربلای 5 تعداد 15 ترکش ریز و درشت به علی اصابت کرد و باعث شد که مدت زیادی در بیمارستان بقیه الله(عج) تهران بستری شود. او در تمام این مدت، زخمی شدنش را از خانواده پنهان نگه داشته بود و تا هنگام ترخیص از بیمارستان به خانواده اش هیچگونه اطلاعی نداد و هنگامی که دوران بهبودیش را در منزل می گذراند با دست خود بعضی از ترکش های ریزی که در بدن جا خوش کرده بودند را در می آورد.
در بهمن ماه سال 1380پس از سقوط هواپیمای توپولف-154 خرم آباد در اثر برخورد با کوههای سفید کوه، علی همراه با سایر نیروهای تفحص به منطقه اعزام شد و بدون هیچ چشم داشتی در پایین آوردن بقایای پیکر قربانیان حادثه و قطعات مهم هواپیمای سقوط کرده که در میان بلندی ها و صخره های صعب العبور و بسیار سخت کوهستان سفید کوه پراکنده شده بودن زحمات بی شائبه ای کشید و که جعبه سیاه هواپیما را در بلندای قله پیدا کرد و از کوه پایین آورد.در سال 1381 و پس از سقوط هواپیمای ایلیوشین-76 سپاه پاسداران در ارتفاعات کرمان او باز هم به انجا اعزام شد و در آوردن پیکر شهدا کمک شایانی کرد.
با تاسیس یگان صابرین سپاه جزو اولین نیروهایی بود که توانست به این نیرو بپیوندد. سردار علی پرورش دارای دان 5 هنر های رزمی و همچنین قهرمانی تیر اندازی ارتش های ایران و قهرمانی آمادگی جسمانی ارتش ها را در کارنامه شغلی خود داشت.
او در این یگان سمت جانشینی فرماندهی اطلاعات را عهده دار بود. توانایی های خارق العاده و هوشیاری زیاد و دید بسیار عالی وی در عملیات های شناسایی در مناطق کوهستانی باعث شد تا همرزمانش به وی لقب چشمان عقاب را بدهند. سرانجام او در 13 شهریور 90 در مبارزه با گروهک پژاک مزد سالها جهادش را گرفت و به فیض شهادت نائل شد.
شهید علی پرورش اول فروردین سال 48 در روستای «پرسک» از توابع شهرستان الشتر در یک خانواده مذهبی به دنیا آمد. پدر بزرگواش شیخ علی پرورش یک کشاورز ساده بودند و علی اولین فرزندی بود که خدا به ایشان عطا نمودند. علی سالهای ابتدایی زندگی را در روستای پرسک گذراند.
در سال 1355همراه خانواده به خرم آباد مهاجرت کرده و تحصیلات ابتدایی را در این شهر گذراند. سالهای نوجوانی علی همزمان با جنگ تحمیلی شد و به همین دلیل در سال 1364ترک تحصیل کرد و به صورت پنهانی و بدون اطلاع پدر و مادر به جبهه رفت. در سال1365 در منطقه شاخ شمیران و در عملیات نصر از ناحیه پیشانی مجروح شد.
علی بعد از بهبودی دوباره به جبهه رفت و اینبار به مناطق عملیاتی جنوب رفت. مدتی بعد در همان سال براثر انفجارموشک هواپیماهای رژیم بعثی عراق درعملیات کربلای 5 تعداد 15 ترکش ریز و درشت به علی اصابت کرد و باعث شد که مدت زیادی در بیمارستان بقیه الله(عج) تهران بستری شود. او در تمام این مدت، زخمی شدنش را از خانواده پنهان نگه داشته بود و تا هنگام ترخیص از بیمارستان به خانواده اش هیچگونه اطلاعی نداد و هنگامی که دوران بهبودیش را در منزل می گذراند با دست خود بعضی از ترکش های ریزی که در بدن جا خوش کرده بودند را در می آورد.
در بهمن ماه سال 1380پس از سقوط هواپیمای توپولف-154 خرم آباد در اثر برخورد با کوههای سفید کوه، علی همراه با سایر نیروهای تفحص به منطقه اعزام شد و بدون هیچ چشم داشتی در پایین آوردن بقایای پیکر قربانیان حادثه و قطعات مهم هواپیمای سقوط کرده که در میان بلندی ها و صخره های صعب العبور و بسیار سخت کوهستان سفید کوه پراکنده شده بودن زحمات بی شائبه ای کشید و که جعبه سیاه هواپیما را در بلندای قله پیدا کرد و از کوه پایین آورد.در سال 1381 و پس از سقوط هواپیمای ایلیوشین-76 سپاه پاسداران در ارتفاعات کرمان او باز هم به انجا اعزام شد و در آوردن پیکر شهدا کمک شایانی کرد.
با تاسیس یگان صابرین سپاه جزو اولین نیروهایی بود که توانست به این نیرو بپیوندد. سردار علی پرورش دارای دان 5 هنر های رزمی و همچنین قهرمانی تیر اندازی ارتش های ایران و قهرمانی آمادگی جسمانی ارتش ها را در کارنامه شغلی خود داشت.
او در این یگان سمت جانشینی فرماندهی اطلاعات را عهده دار بود. توانایی های خارق العاده و هوشیاری زیاد و دید بسیار عالی وی در عملیات های شناسایی در مناطق کوهستانی باعث شد تا همرزمانش به وی لقب چشمان عقاب را بدهند. سرانجام او در 13 شهریور 90 در مبارزه با گروهک پژاک مزد سالها جهادش را گرفت و به فیض شهادت نائل شد.
۳.۰k
۱۳ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.