Brown sugar : شکر قهوه ای
Brown sugar : شکر قهوه ای
Part3
سینا بهم یک نگاهی کرد ولی توجه به چشم هایی اشکیم نکرد
مدیر سعید:ما اینجا ۱۰۰ نفر بیمار داریم و این بیماری ک شما میخواین پرستاریش کنید باهمه بیمار هایی اینجا و هرجایی دیگ فرق داره
شیرین: چی فرقی؟
دیدم مدیر بلند شد
مدیرسعید: دنبالم بیاین بریم پیشش
دنبالش راه افتادیم
مدیرسعید: اسم بیمار میکائل ۲۴ سالشه رشته اش تحصیلی هم مهندس ماشین ولی خب مافیا بوده
تا اسم مافیا رو اورد زدم زیر خنده
مدیرسعید: چرا میخندین؟
شیرین: ببخشید فکر کنم شما فیلم زیاد نگاه میکنید اخه اینجا ایرانه مافیا کجاش بود(میخنده)
مدیرسعید: مافیا روسی ایرانی و رفته روسی و مافیا بوده
شیرین: اها ببخشید
مدیرسعید: مادرش و خواهرش و نامزدشو رو جلوی چشمش بهشون تجاوز کردن و کشتن و پدرش هم جلوش تیک تیکه کردن و بهترین رفیق هاشم جلوی چشمم به سگ ها دادن خوردن
شیرین: اخی برای همین امده اینجا؟
مدیرسعید:اره و برای همین با بیمار هایی دیگ فرق داره اخه درصد خطرناک بودنش ۱۰۰ درصد
شیرین: اگه خطرناکه چرا پرستار میگیرن
مدیرسعید: بهت میگم حالا این میکائل قراره ۲۴ ساعته پیشش باشی یک اتاق تو همون اتاق خودش هست ک مال پرستارشه ک تو میتونی اونجا باشی فقط پنجشنبه ها میتونی بری خونه و باز شب بیایی چون دوست دختر میکائل میاد پیشش
شیرین: بعد باید چی کار کنم؟
مدیرسعید: بهش غذاشو بدی مشاور بدی بهش کارشو انجام بدی اگه کارت خوب باشه خودش بهت پول میده اخه خیلی پولداره
شیرین: اها
رفتیم داخل یک سالن ک همه درها چوبی بودن و یک در بود ک اهنی بود و روی در نوشته بود خطر یک دفعه رفت طرف اون در
شیرین: بیمار تو این اتاقه؟
مدیرسعید: بله
سینا: چرا در اتاقش با همه فرق داره
مدیرسعید: گفتم ک این باهمه فرق داره
در وا کرد ک دهنم وا موند بود ک سینا با انگشتش دهنمو بست یک اتاق بزرگ ک نصفش با شیشه بود و تو اون اتاق شیشه کلی دستگاه اینا بود و یکجا تخت بود و کمد اینا و پر از نقاشی و یکجا جای تاریکی بود ک وسطش یک صندلی بود
شیرین: فکر نمکردم تو ایران همچین جایی باشه(اروم)
سینا: اره منم پشمام ریخته
مدیرسعید: میکائل میکائل کجاییی؟
میکائل: اینجام(با صدای دورگه)
همه دورور نگاه کردیم دیدم نیست
مدیرسعید: کجا قایم شدی
میکائل: بالایی سرتون نگاه کنید
سرمون بالا کردیم دیدیم مثل مرد عنکبوتی چسبیده به سقف ک جیغ کشیدم و پشت سینا قایم شدم
مدیرسعید: بیا پایین
میکائل: پرستار جدیده؟
مدیرسعید: اره
میکائل: این ک رید تو خودش از الان
دیدم مثل عنکبوت امد پایین
سینا: مرد عنکبوتی ورژنی ایرانی
با این حرف سینا زدم زیر خندهه ک....
Part3
سینا بهم یک نگاهی کرد ولی توجه به چشم هایی اشکیم نکرد
مدیر سعید:ما اینجا ۱۰۰ نفر بیمار داریم و این بیماری ک شما میخواین پرستاریش کنید باهمه بیمار هایی اینجا و هرجایی دیگ فرق داره
شیرین: چی فرقی؟
دیدم مدیر بلند شد
مدیرسعید: دنبالم بیاین بریم پیشش
دنبالش راه افتادیم
مدیرسعید: اسم بیمار میکائل ۲۴ سالشه رشته اش تحصیلی هم مهندس ماشین ولی خب مافیا بوده
تا اسم مافیا رو اورد زدم زیر خنده
مدیرسعید: چرا میخندین؟
شیرین: ببخشید فکر کنم شما فیلم زیاد نگاه میکنید اخه اینجا ایرانه مافیا کجاش بود(میخنده)
مدیرسعید: مافیا روسی ایرانی و رفته روسی و مافیا بوده
شیرین: اها ببخشید
مدیرسعید: مادرش و خواهرش و نامزدشو رو جلوی چشمش بهشون تجاوز کردن و کشتن و پدرش هم جلوش تیک تیکه کردن و بهترین رفیق هاشم جلوی چشمم به سگ ها دادن خوردن
شیرین: اخی برای همین امده اینجا؟
مدیرسعید:اره و برای همین با بیمار هایی دیگ فرق داره اخه درصد خطرناک بودنش ۱۰۰ درصد
شیرین: اگه خطرناکه چرا پرستار میگیرن
مدیرسعید: بهت میگم حالا این میکائل قراره ۲۴ ساعته پیشش باشی یک اتاق تو همون اتاق خودش هست ک مال پرستارشه ک تو میتونی اونجا باشی فقط پنجشنبه ها میتونی بری خونه و باز شب بیایی چون دوست دختر میکائل میاد پیشش
شیرین: بعد باید چی کار کنم؟
مدیرسعید: بهش غذاشو بدی مشاور بدی بهش کارشو انجام بدی اگه کارت خوب باشه خودش بهت پول میده اخه خیلی پولداره
شیرین: اها
رفتیم داخل یک سالن ک همه درها چوبی بودن و یک در بود ک اهنی بود و روی در نوشته بود خطر یک دفعه رفت طرف اون در
شیرین: بیمار تو این اتاقه؟
مدیرسعید: بله
سینا: چرا در اتاقش با همه فرق داره
مدیرسعید: گفتم ک این باهمه فرق داره
در وا کرد ک دهنم وا موند بود ک سینا با انگشتش دهنمو بست یک اتاق بزرگ ک نصفش با شیشه بود و تو اون اتاق شیشه کلی دستگاه اینا بود و یکجا تخت بود و کمد اینا و پر از نقاشی و یکجا جای تاریکی بود ک وسطش یک صندلی بود
شیرین: فکر نمکردم تو ایران همچین جایی باشه(اروم)
سینا: اره منم پشمام ریخته
مدیرسعید: میکائل میکائل کجاییی؟
میکائل: اینجام(با صدای دورگه)
همه دورور نگاه کردیم دیدم نیست
مدیرسعید: کجا قایم شدی
میکائل: بالایی سرتون نگاه کنید
سرمون بالا کردیم دیدیم مثل مرد عنکبوتی چسبیده به سقف ک جیغ کشیدم و پشت سینا قایم شدم
مدیرسعید: بیا پایین
میکائل: پرستار جدیده؟
مدیرسعید: اره
میکائل: این ک رید تو خودش از الان
دیدم مثل عنکبوت امد پایین
سینا: مرد عنکبوتی ورژنی ایرانی
با این حرف سینا زدم زیر خندهه ک....
۹.۹k
۰۹ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.