P26
تهیونگ:راه بیوفتین وگرنه تو راه بیدار میشه حسابمونو میرسه
جیمین:نمیشد عاشق یکی دیگه میشدی
جونگ کوک:راس میگه انقدر دردسر نداشت
تهیونگ:اخه شما از عشق چه میفهمید ها
جیمین:تحویل بگیر کمکش کردیم ادم بده ام ما شدیم
(تو راه همین طوری حرف میزدن که رسیدین)
جونگ کوک:تا پا نشده ببر ببندش به یه چیزی یا تو یه اتاق زندانیش کن
جیمین:ارع و گرنه هممونو میکشه
تهیونگ:مگه ادم دزدیدم اوردمش باهاش حرف بزنم نه کلیه هاشو در بیارم تازشم شما که اینجا نمیمونین اگرم بکشه منو میکشه
جونگ کوک:ارع پس چرا این همه دنبالش کردیم عین این قاتلا
جیمین:الان داری ما رو بیرون میکنی
جونگ کوک:راس میگه این همه دنبالش دودیم حداقل یه اب بده دستمون
جیمین:ارع منم خیلی تشنمه
تهیونگ:مگه تو خونه ی خودتون اب ندارین
جونگ کوک:جدی جدی بریم
تهیونگ:نه الان بمونین فردا برین یا نه وایسین ما میریم
جیمین:تهیونگگگگگگ
تهیونگ:ها
جیمین:کوفت مثلا من از تو بزرگترم
تهیونگ:ارع راس میگی تو خیلی پیری
جونگ کوک:میشه این بحث فاکیو تموم کنین
جیمین:باشه بابا جونگ کوک پاشو بریم
جونگ کوک:باشه ماشین اوردی یا با ماشین من میای
(تمام این مدت ا/ت تو بغل تهیونگ بود بعد رفت گذاشتش رو مبل تا جونگ کوک و جیمین و بدرقه کنه اونا رفتن اومد ا/ت بلند کرد برد گذاشتش روی تخت خودش بعدش رفت پیشش خوابید و گفت)
تهیونگ:چرا من انقدر تو رو دوس دارم اخه مگه تو چی داری
(یه قوسی به خودش میده که از تخت میوفته پایین و بیدار میشه)
ا/ت:اخ سرم
تهیونگ:ا/ت خوبی
(نگران از تخت اومد پایین کنار ا/ت نشست)
ا/ت:من اینجا چیکار میکنم یه لحظه صبر کن اون جونگ کوک عوضی زد تو سرم کجاست تا خونشو بریزم
تهیونگ:رفت(با خنده)
ا/ت:به من میخندی ها
(میخواست تهیونگ بزنه که میوفته رو تهیونگ)
ا/ت:من باید برم
(ا/ت بلند میشه که بره تهیونگ دستشو میگیره میندازه رو خودش ا/ت میوفته روی تهیونگ اونم جاشو باهاش عوض میکنه و دوتا دستاشو میگره میگه)
تهیونگ:خیلی دوست دارم
(بعد میره سمت لبای ا/ت که ا/ت سرشو میچرخونه)
ا/ت:کیم تهیونگ دیونه شدی تو دوست دختر داری منم دوست پسر دارم
تهیونگ:ا/ت من از سونا جدا شدم
ا/ت:دقیقا کی
تهیونگ:همین الان
ا/ت:اما من از کای جدا نشدم و هنوز دوسش دارم
تهیونگ:جدی میگی پس اینو تو چشمام بگو
ا/ت ویو:
اخه من هنوز دوسش داشتم اینم که یه بازی اما هنوز کاراشو فراموش نکردم و نمیتونم فراموش کنم اگه تو چشماش نگا کنم میفهمه هنوز دوسش دارم عمر بزار دیگه برم
پایان ا/ت ویو
ا/ت:میخوای تو چشمات نگا کن ها باشه بیا
(ا/ت تو چشمای تهیونگ زل میزنه تهیونگ میگه)
تهیونگ:بگو دوسم نداری
ا/ت:من....... تو رو........دوست...................
تهیونگ:خب بقیشو بگو
ا/ت:من کای و دوست دارم
تهیونگ:من نگفتم اینو بگی گفتم بگو من..
جیمین:نمیشد عاشق یکی دیگه میشدی
جونگ کوک:راس میگه انقدر دردسر نداشت
تهیونگ:اخه شما از عشق چه میفهمید ها
جیمین:تحویل بگیر کمکش کردیم ادم بده ام ما شدیم
(تو راه همین طوری حرف میزدن که رسیدین)
جونگ کوک:تا پا نشده ببر ببندش به یه چیزی یا تو یه اتاق زندانیش کن
جیمین:ارع و گرنه هممونو میکشه
تهیونگ:مگه ادم دزدیدم اوردمش باهاش حرف بزنم نه کلیه هاشو در بیارم تازشم شما که اینجا نمیمونین اگرم بکشه منو میکشه
جونگ کوک:ارع پس چرا این همه دنبالش کردیم عین این قاتلا
جیمین:الان داری ما رو بیرون میکنی
جونگ کوک:راس میگه این همه دنبالش دودیم حداقل یه اب بده دستمون
جیمین:ارع منم خیلی تشنمه
تهیونگ:مگه تو خونه ی خودتون اب ندارین
جونگ کوک:جدی جدی بریم
تهیونگ:نه الان بمونین فردا برین یا نه وایسین ما میریم
جیمین:تهیونگگگگگگ
تهیونگ:ها
جیمین:کوفت مثلا من از تو بزرگترم
تهیونگ:ارع راس میگی تو خیلی پیری
جونگ کوک:میشه این بحث فاکیو تموم کنین
جیمین:باشه بابا جونگ کوک پاشو بریم
جونگ کوک:باشه ماشین اوردی یا با ماشین من میای
(تمام این مدت ا/ت تو بغل تهیونگ بود بعد رفت گذاشتش رو مبل تا جونگ کوک و جیمین و بدرقه کنه اونا رفتن اومد ا/ت بلند کرد برد گذاشتش روی تخت خودش بعدش رفت پیشش خوابید و گفت)
تهیونگ:چرا من انقدر تو رو دوس دارم اخه مگه تو چی داری
(یه قوسی به خودش میده که از تخت میوفته پایین و بیدار میشه)
ا/ت:اخ سرم
تهیونگ:ا/ت خوبی
(نگران از تخت اومد پایین کنار ا/ت نشست)
ا/ت:من اینجا چیکار میکنم یه لحظه صبر کن اون جونگ کوک عوضی زد تو سرم کجاست تا خونشو بریزم
تهیونگ:رفت(با خنده)
ا/ت:به من میخندی ها
(میخواست تهیونگ بزنه که میوفته رو تهیونگ)
ا/ت:من باید برم
(ا/ت بلند میشه که بره تهیونگ دستشو میگیره میندازه رو خودش ا/ت میوفته روی تهیونگ اونم جاشو باهاش عوض میکنه و دوتا دستاشو میگره میگه)
تهیونگ:خیلی دوست دارم
(بعد میره سمت لبای ا/ت که ا/ت سرشو میچرخونه)
ا/ت:کیم تهیونگ دیونه شدی تو دوست دختر داری منم دوست پسر دارم
تهیونگ:ا/ت من از سونا جدا شدم
ا/ت:دقیقا کی
تهیونگ:همین الان
ا/ت:اما من از کای جدا نشدم و هنوز دوسش دارم
تهیونگ:جدی میگی پس اینو تو چشمام بگو
ا/ت ویو:
اخه من هنوز دوسش داشتم اینم که یه بازی اما هنوز کاراشو فراموش نکردم و نمیتونم فراموش کنم اگه تو چشماش نگا کنم میفهمه هنوز دوسش دارم عمر بزار دیگه برم
پایان ا/ت ویو
ا/ت:میخوای تو چشمات نگا کن ها باشه بیا
(ا/ت تو چشمای تهیونگ زل میزنه تهیونگ میگه)
تهیونگ:بگو دوسم نداری
ا/ت:من....... تو رو........دوست...................
تهیونگ:خب بقیشو بگو
ا/ت:من کای و دوست دارم
تهیونگ:من نگفتم اینو بگی گفتم بگو من..
۱۰۳.۷k
۰۵ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.