قدرت عشق Part 24

رانگ ـ مسخرم می کنی

هانا ـ چه مسخره خیلی هم جدی گفتم

رانگ ـ من که میدونم داری مسخرم می کنی

هانا ـ اخه چرا باید مسخرت کنم

رانگ ـ چون مرم هایی درونت وجود داره که بعضی وقتا میرزن و تو شروع به ازار و اذیت من می کنی

هانا ـ من کرم دارم خودت کرم داری
من به این با ادبی بعد بهم می گی کرم دارم
خجالت نمی کشی به دوست دخترت می گی کرم داره ها

رانک. نه چون تو مال منی

هانا ـ نیستم

رانگ ـ خیلی بی شعوری

هانا ـ رو تو رفتم

رانگ ـ تو مگه چیه من می شی

هانا ـ من چیه تو نی شم!
باشه پس ببخشید اقای لی که مزاحم شدم من دیگه رفع زحمت می کنم خداحافظ

رانگ ـ تو چی زدی

هانا ـ خیلی بی شعوری من تازه ۱۸ سالم شده بعد برم الکل یا مواد مخدر بزنم چجور به من تهمت میزنی اصلا من رفتم

رانگ. هی وایسا شوخی کردم

ولی هانا گوش نمی داد

رانگ ـ هی وایسا

هانا ـ وایسادم

رانگ ـ افرین خوب حالا بیا دست منو بگیر بریم

هانا ـ نه

رانگ ـ می گم بیا بیا

هانا ـ می گم نه یعنی ن.....

که با برخرد یه چیزی رو ابش حرفش قطع شد

رانگ ـ وقتی می گم بیا یعنی بیا

هانا ـ خیلی بی شعوری خیلی خپب بلدی خرم کنی

رانگ ـ دیگه ما اینیم