پارت ۱۰
تقریبا ۴ و ربع بود داشتن موهامو خشک میکردم که دره اتاقم زده شد نمیدونستم کی بود درو باز کردم ارباب بود خیلی عصبانی بود نمیدونم چرا مگه دستمو گرفت و همینجوری هل میداد و میکشوندم پایین عصبی در حین کشیدنم حرف میزد
_که به حای اینکه خونه رو مرتب کنی میری به خودت میرسی نه هنوز نفهمیدی کجایی حالا بهت نشون میدم تا الان اگه باهات کاری نداشتم گفت آدمی تو هم مثل باهات ارزشت بیشتر از یه تیکه اشقال هم نیست
+آخ...آب.. آخ مگه من چیکار کردم
_هیچی هیچی فقط به زندگی پرنسسانت ادامه دادی میدونی ما باید یه شباهتی با هم داشته باشیم تا الان تو زندگی خوبی داشتی حالا باید تقاص کمبود های منو تو بچگی بدی دیگه خداحافظی کن با خوشی هات.
بعد هم لباسه دختره پاره کرد
+دارین چیکار می کنین(ترسیده)
_نترس فعلا نمیکنمت با یه چیزای سطحی شروع می کنیم اول اوکی؟(پوزخند)
راوی:بعد هم تیغی ورداشت و اول روی بغل لبت کشید خیلی میسوخت ازش داشن خوش میومد بعد هم جای جای بدنتو زخمی کرد پوسته سفید رنگت تبدیل به قرمز شده بود با هربار برخورد تیغ به بدنت لرزه بدی
_که به حای اینکه خونه رو مرتب کنی میری به خودت میرسی نه هنوز نفهمیدی کجایی حالا بهت نشون میدم تا الان اگه باهات کاری نداشتم گفت آدمی تو هم مثل باهات ارزشت بیشتر از یه تیکه اشقال هم نیست
+آخ...آب.. آخ مگه من چیکار کردم
_هیچی هیچی فقط به زندگی پرنسسانت ادامه دادی میدونی ما باید یه شباهتی با هم داشته باشیم تا الان تو زندگی خوبی داشتی حالا باید تقاص کمبود های منو تو بچگی بدی دیگه خداحافظی کن با خوشی هات.
بعد هم لباسه دختره پاره کرد
+دارین چیکار می کنین(ترسیده)
_نترس فعلا نمیکنمت با یه چیزای سطحی شروع می کنیم اول اوکی؟(پوزخند)
راوی:بعد هم تیغی ورداشت و اول روی بغل لبت کشید خیلی میسوخت ازش داشن خوش میومد بعد هم جای جای بدنتو زخمی کرد پوسته سفید رنگت تبدیل به قرمز شده بود با هربار برخورد تیغ به بدنت لرزه بدی
۴.۳k
۲۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.