فیک آخرش چی میشه:) ²²p
بچه ها ساعت یازدهه منم فردا صبحیم پس کم میزارم
ا.ت ویو
داشتم در مورد نقشه میگفتم که یونگی گفت: اوه آره... با چشماش به سمت راستم اشاره کرد... نگهبان بود... خوب شد زود فهمید که اینجاس... یدونه پنجره روبه روم بود... یدونه هم ساعت
سه ی نصفه شب بود... خیلی خوابم میومد پس خوابیدم....
جونگ کوک ویو
ساعت سه بود... همه خوابیده بودن... ولی من اصلا خوابم نمیومد و استرس داشتم... یه نیم ساعتی هست که همه خوابیدن... چشمم به ا.ت افتاد... به نظر میرسید عرق کرده... توی این هوای سرد چه عرق کردنی؟!؟!... شاید تب داره
خیلی آروم شوگا رو صدا کردم... از اونجایی که خوابش سبکه زود بیدار شد
شوگا: بله جونگ کوک چیشده؟
جونگ کوک: میگم.... فکر کنم ا.ت تب داره...
شوگا: وای جونگ کوک.... بدبخت شدیم...
جونگ کوک: چرا؟...
شوگا: مامان بابام یه زمان میگفتن اگر از روی سردی آب مریض بشی خیلی خطرناکه باعث بی تعادلی، خوابیدن زیاد، تب و لز شدید و هزیون گفتن میشه...
جونگ کوک: میتونی خوبش کنی؟!؟
شوگا: اگر بازم کنن.... البته خوب شدنش یک درصده... اگر خوب نشه بذای یه هفته اینطوری میمونه...
ا.ت ویو
داشتم در مورد نقشه میگفتم که یونگی گفت: اوه آره... با چشماش به سمت راستم اشاره کرد... نگهبان بود... خوب شد زود فهمید که اینجاس... یدونه پنجره روبه روم بود... یدونه هم ساعت
سه ی نصفه شب بود... خیلی خوابم میومد پس خوابیدم....
جونگ کوک ویو
ساعت سه بود... همه خوابیده بودن... ولی من اصلا خوابم نمیومد و استرس داشتم... یه نیم ساعتی هست که همه خوابیدن... چشمم به ا.ت افتاد... به نظر میرسید عرق کرده... توی این هوای سرد چه عرق کردنی؟!؟!... شاید تب داره
خیلی آروم شوگا رو صدا کردم... از اونجایی که خوابش سبکه زود بیدار شد
شوگا: بله جونگ کوک چیشده؟
جونگ کوک: میگم.... فکر کنم ا.ت تب داره...
شوگا: وای جونگ کوک.... بدبخت شدیم...
جونگ کوک: چرا؟...
شوگا: مامان بابام یه زمان میگفتن اگر از روی سردی آب مریض بشی خیلی خطرناکه باعث بی تعادلی، خوابیدن زیاد، تب و لز شدید و هزیون گفتن میشه...
جونگ کوک: میتونی خوبش کنی؟!؟
شوگا: اگر بازم کنن.... البته خوب شدنش یک درصده... اگر خوب نشه بذای یه هفته اینطوری میمونه...
۳.۱k
۲۶ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.