چند پارتی نامجون
Part 1
ات ویو ┉┉
سلام من اتم 22 سالمه و 1 ساله با نامجون ازدواج کردم ولی میدونی
چند وقتی بود رفتار نامجون عجیب بود انگار تظاهر میکرد دوست داره اخه تا 1 سال پیش دوره نامزدی مون فقط کم مونده بود برام بمیره * اخه همه کار یبارم میکرد منم از صمیم قلب پاش موندم همو میگفتم عجیبه تازه خیلیم با منشیش تماس میگیره من بهش مشکوکم
به خودم امد سیلی ارومی به دوتا لپام زدم و گفتم وای دختر پشت سر شوهرت حرف نزن
اماده شدم رفتم بیرون کیکی خریدم و خونه را تزئین کردم
فلش بک ساعت 8 بود باید ساعت 7 میومد نگران شدم
هرچی زنگ میزدم جواب نمیداد
منتظر موندم* 1ساعت بعد *
دیدم اینجور ی نمیشه کارامو کردم و پالتومو برداشتم و به سمت شرکت راه افتادم
-شرکت -
رفتم داخل دیدم منشی عوض شده عجیبه خاستم برم داخل که منشی گفت
منشی : خانم نمیتونین برین داخل
ات : چرا من همسر اقای کیم هستم . منشی : خانم اقای کیم گفتن
منشی و ها دادم رفتن داخل که با چیزی که دیدم بغضم گرفت
اون نامجون بود داشت با...
# جمهوری- اسلامی -ایران
ات ویو ┉┉
سلام من اتم 22 سالمه و 1 ساله با نامجون ازدواج کردم ولی میدونی
چند وقتی بود رفتار نامجون عجیب بود انگار تظاهر میکرد دوست داره اخه تا 1 سال پیش دوره نامزدی مون فقط کم مونده بود برام بمیره * اخه همه کار یبارم میکرد منم از صمیم قلب پاش موندم همو میگفتم عجیبه تازه خیلیم با منشیش تماس میگیره من بهش مشکوکم
به خودم امد سیلی ارومی به دوتا لپام زدم و گفتم وای دختر پشت سر شوهرت حرف نزن
اماده شدم رفتم بیرون کیکی خریدم و خونه را تزئین کردم
فلش بک ساعت 8 بود باید ساعت 7 میومد نگران شدم
هرچی زنگ میزدم جواب نمیداد
منتظر موندم* 1ساعت بعد *
دیدم اینجور ی نمیشه کارامو کردم و پالتومو برداشتم و به سمت شرکت راه افتادم
-شرکت -
رفتم داخل دیدم منشی عوض شده عجیبه خاستم برم داخل که منشی گفت
منشی : خانم نمیتونین برین داخل
ات : چرا من همسر اقای کیم هستم . منشی : خانم اقای کیم گفتن
منشی و ها دادم رفتن داخل که با چیزی که دیدم بغضم گرفت
اون نامجون بود داشت با...
# جمهوری- اسلامی -ایران
۳.۲k
۲۹ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.