پارت سوم
به سمت کمپانی حرکت کردم اونجا ازم تست صدا و رقص گرفتن گفتن ۲ ساعت بعد خبر بهتون میدیم که قبول شدید یا نه اون ۲ ساعت رو تو پارک بودم که گوشیم زنگ خورد جواب دادم گفتن قبول شدم و هفته ی دیگه با اعضا باید به اهنگ بخونم اسم آهنگه هم دخترشکلاتی بود راستی یادم رف بگم من بایسم یونگی هستش
فلش بک به هفته بعد
ویو اعضا
یونگی: من عکس دختر رو دیدم خیلی خوشکله
کوک: که خوشکله(نگاه های شیطون)
جین: عروسیتون کیه
یونگی: درست بشو نیستین شما
جیمین : بچه ها صدای یه دختر میاد
فکر کنم داره میاد
نامجون: بچه ها یه این بارو ابرو داری کنین
مخصوصا تو کوک
کوک: ایشششش
دیدیم صدای در اومد یونگی در رو باز کردم همون دختره بود
ات: س..سلام.خجالت.
یونگی: سلام ات خوش اومدی
بقیه: سلام خوش اومدی
ات:مرسی😊
ویو یونگی
فک کنم تو همین مدت کوتاه به دختره یه حسایی پیدا کردم خیلی خوشکله
ویو ات
بعد از اینکه اهنگ رو خوندیم نامجون گف
نامجون: ات باید وسایلاتو بیاری پیش ما زندگی کنی تا وقتی که بگن میتونیم خونه جدا داشته باشیم
ات:ب..باشه
جیهوپ:ات چرا لکنت داری با ما راحت باش ت هم دیکه عضوی از خانوادمون
ات: کمبود دیالوگ
یونگی: بیا باهم بریم وسایلاتو بیار
ات:ب..ب..با.شع
یونگی: بچم از خنده غش کرده.
ات: به من میخندی .عصبی و کیوت.
یونگی:نههه
وقتی عصبی شد قند تو دلم آب شد خیلی کیوت شده بود
یونگی: بریم
ویوات
با یونگی رفتیم خونه من وسایلامو جمع کردم و رفتیم خونه ای که با اعضا تو بودیم
جیمین: خوب لیدر خان بگو ببینم بچه کجا بخوابه
یونگی:معلومه دیکه پیش من وسایلاش اونجاس
کوک: از خنده جر خورده
یونگی: زهر مارررر
جین: برین بخوابین دیگه
همه: باشه
کوک:یونگی شب رویایی داشته باشین 😂😂😂
یونگی:کوک در اون گاراژ رو ببند
کوک:چشم هیونگ
ویو یونگی
رفتیم تو اتاق چون یه تخت دونفره بود ات مجبور شد کنار من بخوابه اول رفته بود لبه ی تخت بعد که خوابش برد کشیدمش تو بغل خودم
ویو ات
.......
بیا پایین
بدو دیگههههههههه
خماریییی
فلش بک به هفته بعد
ویو اعضا
یونگی: من عکس دختر رو دیدم خیلی خوشکله
کوک: که خوشکله(نگاه های شیطون)
جین: عروسیتون کیه
یونگی: درست بشو نیستین شما
جیمین : بچه ها صدای یه دختر میاد
فکر کنم داره میاد
نامجون: بچه ها یه این بارو ابرو داری کنین
مخصوصا تو کوک
کوک: ایشششش
دیدیم صدای در اومد یونگی در رو باز کردم همون دختره بود
ات: س..سلام.خجالت.
یونگی: سلام ات خوش اومدی
بقیه: سلام خوش اومدی
ات:مرسی😊
ویو یونگی
فک کنم تو همین مدت کوتاه به دختره یه حسایی پیدا کردم خیلی خوشکله
ویو ات
بعد از اینکه اهنگ رو خوندیم نامجون گف
نامجون: ات باید وسایلاتو بیاری پیش ما زندگی کنی تا وقتی که بگن میتونیم خونه جدا داشته باشیم
ات:ب..باشه
جیهوپ:ات چرا لکنت داری با ما راحت باش ت هم دیکه عضوی از خانوادمون
ات: کمبود دیالوگ
یونگی: بیا باهم بریم وسایلاتو بیار
ات:ب..ب..با.شع
یونگی: بچم از خنده غش کرده.
ات: به من میخندی .عصبی و کیوت.
یونگی:نههه
وقتی عصبی شد قند تو دلم آب شد خیلی کیوت شده بود
یونگی: بریم
ویوات
با یونگی رفتیم خونه من وسایلامو جمع کردم و رفتیم خونه ای که با اعضا تو بودیم
جیمین: خوب لیدر خان بگو ببینم بچه کجا بخوابه
یونگی:معلومه دیکه پیش من وسایلاش اونجاس
کوک: از خنده جر خورده
یونگی: زهر مارررر
جین: برین بخوابین دیگه
همه: باشه
کوک:یونگی شب رویایی داشته باشین 😂😂😂
یونگی:کوک در اون گاراژ رو ببند
کوک:چشم هیونگ
ویو یونگی
رفتیم تو اتاق چون یه تخت دونفره بود ات مجبور شد کنار من بخوابه اول رفته بود لبه ی تخت بعد که خوابش برد کشیدمش تو بغل خودم
ویو ات
.......
بیا پایین
بدو دیگههههههههه
خماریییی
۵.۳k
۰۷ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.