ادامه پارت۱۱
کوک: خیلی عصبی بودم ولی با بغل کردنش اروم شدم من چرا حرصمو روی زنی که دیوانه وار عاشقشم خالی میکنم بخاطر من همیشه بدنش کبوده زیاده اوقات با دشمنام درگیر بشم رو مخم برن میام رو این دختر خالی میکنم درسته خیلی تحملم میکنه ولی اونم ادمه نباید این کارو بکنم
با صداش به خودم اومدم
ا/ت: جونگکوک.. تروخدا..نزن..من دیگه..نمیزارم باهاش بره..منو ببخش.. منو ببخش..من خیلی غلط کردم (با گریه و ترس)
کوک:هیش اروم باش عسلم.. ببخشید منو عصبانی بودم بغلش کردم ولی بازم گریه میکرد
کوک:نفس جونگکوک بخشیدی منو؟
ا/ت:تو عشقمی
کوک: خودشو بیشتر چسبوند بهم که حس کرد با دی//کم چیکار کرده
کوک:ا/ت من کوچولوم دیدی بیدارش کردی (با اون لباس زیر های مشکی خیلی خوب بنظر میومد)
ا/ت: کوک..سخت نگیر لطفا
با صداش به خودم اومدم
ا/ت: جونگکوک.. تروخدا..نزن..من دیگه..نمیزارم باهاش بره..منو ببخش.. منو ببخش..من خیلی غلط کردم (با گریه و ترس)
کوک:هیش اروم باش عسلم.. ببخشید منو عصبانی بودم بغلش کردم ولی بازم گریه میکرد
کوک:نفس جونگکوک بخشیدی منو؟
ا/ت:تو عشقمی
کوک: خودشو بیشتر چسبوند بهم که حس کرد با دی//کم چیکار کرده
کوک:ا/ت من کوچولوم دیدی بیدارش کردی (با اون لباس زیر های مشکی خیلی خوب بنظر میومد)
ا/ت: کوک..سخت نگیر لطفا
۲۹.۹k
۲۴ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.