سناریو(پارت ۱)

وقتی که بچه ات از باباش (اعضا) می پرسه که من چجوری به وجود اومدم😥😵😵‍💫؟

جونگ کوک:
عزیزم ما شب لذت بخشی رو گذروندیم
بچه: بعد چی شد؟
جونگ کوک: اون شب تو به وجود اومدی
و تو هم داد می زنی:
جونگ کوک!
جونگ کوک: خب ات بچه یه سوال کرد
بچه: پس من توی شب به دنیا اومدم؟
جونگ کوک: آره عزیزم منظورم همونه
بچه: ولی سوال من یه چیز دیگه بود بابا
جونگ کوک: من در همین حد می تونم بگم بقیه اش رو از مامانت بپرس
و میشینه با گوشی کار می کنه و لبخند شیطنت آمیزی میزنه

تهیونگ:
خب عسل بابا تو از وجود من و مامانت به وجود اومدی
ات: تهیونگ!این حرفا چیه میزنی؟
تهیونگ: خب مگه من جاییش رو اشتباه گفتم مگه اون از وجود من و تو به وجود نیومده؟
ات با حرف تهیونگ آروم میزنه تو سرش و میگه:
از دست تو تهیونگ
بچه: بابا تو درست گفتی یا اشتباه گفتی؟
تهیونگ لبخند میزنه و میگه:
من درست گفتم عزیزم

جیمین:
خب بچه ی خوشمل من جوابش خیلی اسونه، زن و مرد
بچه: زن و مرد چی؟
جیمین: مامان زنه و منم مردم وقتی زن و مرد با هم ازدواج می کنن بچه به وجود میاد
بچه: چجوری بچه به وجود میاد؟
جیمین: اینه شو برو از مامانت بپرس که تجربه اش کرده😈

ادامه تو پارت بعدی💜🫣
#bts