فن فیک فقط یه شب نبود پارت4
#فن_فیک
#فقط_یه_شب_نبود
#پارت4
او... اون... خودش بود...
فلش بک*( یعنی رفتن به گذشته یا گذشته)
دقیقا دوسال پیش، سال دوم راهنمایی بودم.
وقتی داشتم از مدرسه بر میگشتم چند تا پسر اذیتم کردن. وقتی یکیشون خواست بهم دست بزنه یه مشت خورد تو صورتش. یه پسر خوش تیپ.... با چشم ابی و موهای مشکی.
از دست اونا نجاتم داد.
ا/ت:خیلی ازتون ممنونم.
**خواهش میکنم، اسم من کیریتو هست**
ا/ت:منم ا/ت هستم،خوشبختم. چطور میتونم لطف تونو جبران کنم؟
کیریتو:اگر میشه امشب به عنوان دوست دختر من با من به پارتی بیاین.
سرخ شدم و گفتم:خب.... اممم... باشه... کی بیام؟!
کیریتو:آدرستون رو بدین به من خودم 1 ساعت دیگه میام سراغتون.
ا/ت:اها باشه.
1ساعت بعد :
من یه لباس( پستش میکنم)مشکی پوشیدم و ارایش کردم و موهامو باز گذاشتم .
زنگ در خورد و درو باز کردم، کیریتو بود.
باهاش رفتم به مهمونی.
وقتی وارد شدم اونجا کلی پسر جذاب بود.
واقعا چشمام از نور زیاد کور شده بود دیگه( اشاره به جذاب بودن پسرای اونجا😂)
نشستم یه گوشه.
چند دقیقه بعد چند تا پسر وارد شدن، یهو همه پسرای توی پارتی بهشون تعظیم کردن.
کیریتو رفت پیششون و باهاشون حرف زد و بعد به من اشاره کرد.
یکیشون چشمای بنفش و موهای صورتی بلندی داشتو کنار لبش زخم بود، خلاصه خیلی کراش بود. بعدش یکم از پارتی گذشت. من یکم نوشیدنی خوردم و چون اولین بارم بود کمی مست کردم.
خواستم برم پیش کیریتو مه دیدم کیریتو با اون پسرا رفتن بیرون.
دنبالش رفت. خواستم حرف بزنم که کیریتو گفت:نه نه ایندفعه چه چی دیگه اوردم!
پسر مو صورتی گفت:خب چی دختر خوشگل اواردی که بگیم ماشالله؟!
کیریتو گفت :نه، دختر خوشگل اوردم که باهاش حال کنید.
مو صورتی:چی؟!
کیریتو :خب گفتم برای اولین تجربتون یعنی یه شب رو با یک نفر سر کنید یه دختر خوشگل بیارم، ولی خب هزینه داره و باید پولشو بدید .
چشمام گرد شد، بدنم لرزید و اعصابم خورد شد میخواستم بکشمش، اخه...چطور... چطور این کارو با من کرد؟!
گفتم به بقیه حرفاشون گوش بدم تا شاید چیزی فهمیدم و فرار کردم.
مو صورتی:یعنی از ما باج میگیری؟!
کیریتو :نه اقای سانزو این چه حرفیه.
*پس اسمش سانزوعه*
کیریتو ادامه داد:فقط در عوض جنس پول...
داشت حرف میزد که سانزو با لگد زد تو شکمش.
منم ترسیدم خواستم برم که از شانس بد من یکی پشت سرم بود، خوردم بهش.
بعد نگاهی به اونور کرد و سانزو رو دید.منو با خودش کشوند پیش سانزو و گفت:یه نفر داشت به حرفاتون گوش میکرد رییس.
ترسیدم، نمیخواستم زندگیم به تباه کشیده بشه. با لگد زدم توی پای مرده و خواستم در برم که یه نفر جلومو گرفت،اره اون ریندو بود. اما قبلنا کامل فرق داشت و حتی اسمش نمیدونستم (واسه همین توی اینده تعجب نکرد)
دستمو گرفت و پرتم کرد روی زمین....
لایک کنید
#فقط_یه_شب_نبود
#پارت4
او... اون... خودش بود...
فلش بک*( یعنی رفتن به گذشته یا گذشته)
دقیقا دوسال پیش، سال دوم راهنمایی بودم.
وقتی داشتم از مدرسه بر میگشتم چند تا پسر اذیتم کردن. وقتی یکیشون خواست بهم دست بزنه یه مشت خورد تو صورتش. یه پسر خوش تیپ.... با چشم ابی و موهای مشکی.
از دست اونا نجاتم داد.
ا/ت:خیلی ازتون ممنونم.
**خواهش میکنم، اسم من کیریتو هست**
ا/ت:منم ا/ت هستم،خوشبختم. چطور میتونم لطف تونو جبران کنم؟
کیریتو:اگر میشه امشب به عنوان دوست دختر من با من به پارتی بیاین.
سرخ شدم و گفتم:خب.... اممم... باشه... کی بیام؟!
کیریتو:آدرستون رو بدین به من خودم 1 ساعت دیگه میام سراغتون.
ا/ت:اها باشه.
1ساعت بعد :
من یه لباس( پستش میکنم)مشکی پوشیدم و ارایش کردم و موهامو باز گذاشتم .
زنگ در خورد و درو باز کردم، کیریتو بود.
باهاش رفتم به مهمونی.
وقتی وارد شدم اونجا کلی پسر جذاب بود.
واقعا چشمام از نور زیاد کور شده بود دیگه( اشاره به جذاب بودن پسرای اونجا😂)
نشستم یه گوشه.
چند دقیقه بعد چند تا پسر وارد شدن، یهو همه پسرای توی پارتی بهشون تعظیم کردن.
کیریتو رفت پیششون و باهاشون حرف زد و بعد به من اشاره کرد.
یکیشون چشمای بنفش و موهای صورتی بلندی داشتو کنار لبش زخم بود، خلاصه خیلی کراش بود. بعدش یکم از پارتی گذشت. من یکم نوشیدنی خوردم و چون اولین بارم بود کمی مست کردم.
خواستم برم پیش کیریتو مه دیدم کیریتو با اون پسرا رفتن بیرون.
دنبالش رفت. خواستم حرف بزنم که کیریتو گفت:نه نه ایندفعه چه چی دیگه اوردم!
پسر مو صورتی گفت:خب چی دختر خوشگل اواردی که بگیم ماشالله؟!
کیریتو گفت :نه، دختر خوشگل اوردم که باهاش حال کنید.
مو صورتی:چی؟!
کیریتو :خب گفتم برای اولین تجربتون یعنی یه شب رو با یک نفر سر کنید یه دختر خوشگل بیارم، ولی خب هزینه داره و باید پولشو بدید .
چشمام گرد شد، بدنم لرزید و اعصابم خورد شد میخواستم بکشمش، اخه...چطور... چطور این کارو با من کرد؟!
گفتم به بقیه حرفاشون گوش بدم تا شاید چیزی فهمیدم و فرار کردم.
مو صورتی:یعنی از ما باج میگیری؟!
کیریتو :نه اقای سانزو این چه حرفیه.
*پس اسمش سانزوعه*
کیریتو ادامه داد:فقط در عوض جنس پول...
داشت حرف میزد که سانزو با لگد زد تو شکمش.
منم ترسیدم خواستم برم که از شانس بد من یکی پشت سرم بود، خوردم بهش.
بعد نگاهی به اونور کرد و سانزو رو دید.منو با خودش کشوند پیش سانزو و گفت:یه نفر داشت به حرفاتون گوش میکرد رییس.
ترسیدم، نمیخواستم زندگیم به تباه کشیده بشه. با لگد زدم توی پای مرده و خواستم در برم که یه نفر جلومو گرفت،اره اون ریندو بود. اما قبلنا کامل فرق داشت و حتی اسمش نمیدونستم (واسه همین توی اینده تعجب نکرد)
دستمو گرفت و پرتم کرد روی زمین....
لایک کنید
۶.۴k
۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.