اما هروقت
اما هروقت
تنها بودیم
همش
باهام کل کل
میکردو بهم تیکه
مینداخت
چیششش
فک کرده کیه
شب.....
دوش گرفتمو
حاضر شدم
که صدای
زنگ اومدو
از توی پنجره
اتاقم میتونستم
ونای مشکیه عمورو
ببینم اهههه
صدای احوال
پرسی
شنیدم پس
رفتم
پایین و....
+سلام
_سلام...چطوری
+خوب
ممنون
^داداش بیا
بریم تو
پزیرایی حرف
بزنیم
همه به سمت
هال رفتیمو
رو مبلا
نشستیم
تنها بودیم
همش
باهام کل کل
میکردو بهم تیکه
مینداخت
چیششش
فک کرده کیه
شب.....
دوش گرفتمو
حاضر شدم
که صدای
زنگ اومدو
از توی پنجره
اتاقم میتونستم
ونای مشکیه عمورو
ببینم اهههه
صدای احوال
پرسی
شنیدم پس
رفتم
پایین و....
+سلام
_سلام...چطوری
+خوب
ممنون
^داداش بیا
بریم تو
پزیرایی حرف
بزنیم
همه به سمت
هال رفتیمو
رو مبلا
نشستیم
۹.۵k
۰۷ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.