love game"part³"
love game"part³"
"چجوری نمیشناسیش؟"
اینکه نمیشناسمش انقدر عجیبه؟":Kook
"آره چون همه اونو میشناسن مخصوصا کسایی که توکار ماهستن"
"میشه بگید کیه که منم باهاش آشنا بشم":Kook
"اون یه جاسوسه.وقتی شرکت ها مشکلی براشون پیش میاد یا کسی جلوی راهشونو گرفته اون ازشون پول میگیره و بهشون کمک میکنه.مثل همین موقعیتی که داخلشی الان احتمال اینکه ستارهمرگ برای هنریک کار کنه خیلیه"
"اون دختر کارشو خوب بلده.خوب بلده گول بزنه.خوب بلده در بره.خوب بلده بدبختت کنه.خیلی هم تمیز اینکارو میکنه.اصلا بو نمیبری"
"کسایی که دیدنش میگن اون خیلی خوشگلو جذابه امکان نداره کسی بخواد جذبش نشه. با اینکه خیلیا دیدنش گیر انداختنش کار خیلی خیلی دشواریه.ولی طبق گفته بقیه آدمی نیست که بخواد عشوه بریزه.بدون چقدر جذابه که همه بدون عشوه هم جذبش میشن"
"چرا بهش میگن ستارهمرگ؟":Kook
^اسم اصلیشو نمیدونیم و به علت زیبا بودنش بهش میگن ستاره و مرگم چون نزدیک هرکی بشه زندگیشو به آتیش میکشه^
'_داشتم به حرفاشون گوش میدادم که یکی که تا الان هیچ حرفی نزده بود دهن باز کرد'
"به چرندیاتشون گوش نده فقطوفقط حواستو خیلی خیلی جمع کن"
"باشه. شماهاهم اطلاعات کافی دادین":Kook
چند ساعت بعد
'کارهای پسر تمام شدو پسر درراه برگشت به خانه بود.هرپروندهای که به دستان جئون سپرده میشد،جئون روی آنها سخت کار میکرد.برای همین بود که او همه پرونده هارا به اتمام میرساند.پسر باید تمام شب را بیدار میماند تا روی پرونده هنریک کار کند.برای همین تصمیم به گرفتن قهوه گرفت.سفارش دادو پول را حساب کرد.به سمت ماشین رفت که ناگهان به یک دختری برخورد و قهوه را روی لباس دخترک ریخت'
"خانم من خیلی متاسفم حواسم نبود.خیلی معذرت میخوام":Kook
"مشکلی نیست":.......
"من خیلی متاسفم چطوری براتون جبران کنم؟اجازه بدین براتون یه قهوه بخرم":Kook
"نه نیازی نیست":......
"لطفا من اینطوری خجالت میکشم":Kook
^خب باشه^:....
'طبراش یه قهوه گرفتم.کوک گند زدی.لباسشم سفید بود'
"اجازه بدین برسونمتون.توی این سرما پیاده سخته":Kook
"نه نمیخواد خودم میرم":......
"هوا سرده مریض میشین.بفرمایید بشینید من میرسونمتون":Kook
"باشه":.....
"خونتون کجاست؟":Kook
^خیابان.......،کوچه......،ساختمان.....^:....
"همسایهایم پس،منم تو همون خونه زندگی میکنم":Kook
"واقعا؟چه عالی.من تازه به اونجا اسباب کشی کردم.کسی رونمیشناسم.خوشحالم که باهاتون آشنا شدم":....
"بفرمایید رسیدیم":Kook
"ممنونم::.....
*ادامش تو کامنتا*
"چجوری نمیشناسیش؟"
اینکه نمیشناسمش انقدر عجیبه؟":Kook
"آره چون همه اونو میشناسن مخصوصا کسایی که توکار ماهستن"
"میشه بگید کیه که منم باهاش آشنا بشم":Kook
"اون یه جاسوسه.وقتی شرکت ها مشکلی براشون پیش میاد یا کسی جلوی راهشونو گرفته اون ازشون پول میگیره و بهشون کمک میکنه.مثل همین موقعیتی که داخلشی الان احتمال اینکه ستارهمرگ برای هنریک کار کنه خیلیه"
"اون دختر کارشو خوب بلده.خوب بلده گول بزنه.خوب بلده در بره.خوب بلده بدبختت کنه.خیلی هم تمیز اینکارو میکنه.اصلا بو نمیبری"
"کسایی که دیدنش میگن اون خیلی خوشگلو جذابه امکان نداره کسی بخواد جذبش نشه. با اینکه خیلیا دیدنش گیر انداختنش کار خیلی خیلی دشواریه.ولی طبق گفته بقیه آدمی نیست که بخواد عشوه بریزه.بدون چقدر جذابه که همه بدون عشوه هم جذبش میشن"
"چرا بهش میگن ستارهمرگ؟":Kook
^اسم اصلیشو نمیدونیم و به علت زیبا بودنش بهش میگن ستاره و مرگم چون نزدیک هرکی بشه زندگیشو به آتیش میکشه^
'_داشتم به حرفاشون گوش میدادم که یکی که تا الان هیچ حرفی نزده بود دهن باز کرد'
"به چرندیاتشون گوش نده فقطوفقط حواستو خیلی خیلی جمع کن"
"باشه. شماهاهم اطلاعات کافی دادین":Kook
چند ساعت بعد
'کارهای پسر تمام شدو پسر درراه برگشت به خانه بود.هرپروندهای که به دستان جئون سپرده میشد،جئون روی آنها سخت کار میکرد.برای همین بود که او همه پرونده هارا به اتمام میرساند.پسر باید تمام شب را بیدار میماند تا روی پرونده هنریک کار کند.برای همین تصمیم به گرفتن قهوه گرفت.سفارش دادو پول را حساب کرد.به سمت ماشین رفت که ناگهان به یک دختری برخورد و قهوه را روی لباس دخترک ریخت'
"خانم من خیلی متاسفم حواسم نبود.خیلی معذرت میخوام":Kook
"مشکلی نیست":.......
"من خیلی متاسفم چطوری براتون جبران کنم؟اجازه بدین براتون یه قهوه بخرم":Kook
"نه نیازی نیست":......
"لطفا من اینطوری خجالت میکشم":Kook
^خب باشه^:....
'طبراش یه قهوه گرفتم.کوک گند زدی.لباسشم سفید بود'
"اجازه بدین برسونمتون.توی این سرما پیاده سخته":Kook
"نه نمیخواد خودم میرم":......
"هوا سرده مریض میشین.بفرمایید بشینید من میرسونمتون":Kook
"باشه":.....
"خونتون کجاست؟":Kook
^خیابان.......،کوچه......،ساختمان.....^:....
"همسایهایم پس،منم تو همون خونه زندگی میکنم":Kook
"واقعا؟چه عالی.من تازه به اونجا اسباب کشی کردم.کسی رونمیشناسم.خوشحالم که باهاتون آشنا شدم":....
"بفرمایید رسیدیم":Kook
"ممنونم::.....
*ادامش تو کامنتا*
۲.۰k
۲۷ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.