part1🧟💀
_بیب،بیب،بیب،بیب"صدای زنگ خور گوشی
"سوآ"
"خمیازه"
سوآ:زنگ خوری گوشی احمق تازه داشتم خواب میدیدم
میخواستم صداشو خفه کنم که از تخت چپه شدم و افتادم و جیغ کوتاهی کشیدم
سوآ : مگه چقد خوابیدم؟
هفته پیش که بقیه مشغول جشن پارتی و سفر های اخر ترم بودن من بدبخت مجبور شدم کل هفته شب تا صبح تو اتاق خوابگاهم بیدار بمونم که این مقاله عاشغالو بنویسم.
سوآ : اههه"اه کشیدن"
بلند شدم حولمو بردم و وارد حموم شدم
شیر اب رو باز کردم و رفتم زیر دوش
سوآ : حالا میتونم یه نفس راحتی بکشم
اون تکلیف مقاله رو یکی از استادای عوضی و منفور بخشمون داده بود.بخاطرش ۳ شب نتونستم درست حسابی بخوابم.واسه همین تا تمومش کردم بیهوش شدم..کلی مشروب هم خورده بودم
شیر اب رو بستم و حولمو دور بدنم پیچوندم و اومدم بیرون نشستم رو تخت
از بی خوابی داشتم میمردم .واقعا معجزه بود که تونستم به موقع تحویلش بدم. حالا بگذریم،ترم تموم شده و دیگه اوضاع ردیفه.عا با من اشنا نشدین..مین سوا هستم..۱۸ سالمه و اولین سالمه تو دانشگاه سئول..دگو بدنیا اومدم برا همین تو خوابگاه دانشگاه زندگی میکنم.همه بچه های. کلاس منو "کیوت خرخون خایمال" صدا میزنن.
مهم تر از اون. امروز کریسمسه(ー_ー;)
"صدای غر غر شکم"
سوآ : چقد گناه دارم من (T^T)
بهتره چیزی بخورم
میدونم بچه هایی هم هستن که در طول تعطیلات واسه ترم های فصلی تو خوابگاه میمونن
لباسامو پوشیدم و موهامو خشک کردم"لباس ات اسلاید بعد"
رفتم سمت در کفشامو پوشیدم
سوآ : به خودشونم زحمت ندادن منو بیدار کنن عوضیای بی احساس
موندم دارن چیکار میکنن
از خوابگاه رفتم بیرون
سوآ : هوم؟"جاخوردن"
چرا راه رو اینقد تاریک بهم ریختس؟ نکنه ملت هنوز دارن قبل رفتن وسایل میچپونن(゜-゜)
سوآ : عوق
یه بوی بدی هم میاد
از پله ها رفتم پایین
سوآ : ولی زیادی ساکته..و..وای!!!!
داشتم لیز میخوردم که به محافظ پله گرفتم
سوآ : این دیگه چیه...چقد لیزه..
مثل خونه...ن..نه این خونه
سوآ :...."مکث"خونهههههههه(; Д)゚ ゚
"سوآ"
"خمیازه"
سوآ:زنگ خوری گوشی احمق تازه داشتم خواب میدیدم
میخواستم صداشو خفه کنم که از تخت چپه شدم و افتادم و جیغ کوتاهی کشیدم
سوآ : مگه چقد خوابیدم؟
هفته پیش که بقیه مشغول جشن پارتی و سفر های اخر ترم بودن من بدبخت مجبور شدم کل هفته شب تا صبح تو اتاق خوابگاهم بیدار بمونم که این مقاله عاشغالو بنویسم.
سوآ : اههه"اه کشیدن"
بلند شدم حولمو بردم و وارد حموم شدم
شیر اب رو باز کردم و رفتم زیر دوش
سوآ : حالا میتونم یه نفس راحتی بکشم
اون تکلیف مقاله رو یکی از استادای عوضی و منفور بخشمون داده بود.بخاطرش ۳ شب نتونستم درست حسابی بخوابم.واسه همین تا تمومش کردم بیهوش شدم..کلی مشروب هم خورده بودم
شیر اب رو بستم و حولمو دور بدنم پیچوندم و اومدم بیرون نشستم رو تخت
از بی خوابی داشتم میمردم .واقعا معجزه بود که تونستم به موقع تحویلش بدم. حالا بگذریم،ترم تموم شده و دیگه اوضاع ردیفه.عا با من اشنا نشدین..مین سوا هستم..۱۸ سالمه و اولین سالمه تو دانشگاه سئول..دگو بدنیا اومدم برا همین تو خوابگاه دانشگاه زندگی میکنم.همه بچه های. کلاس منو "کیوت خرخون خایمال" صدا میزنن.
مهم تر از اون. امروز کریسمسه(ー_ー;)
"صدای غر غر شکم"
سوآ : چقد گناه دارم من (T^T)
بهتره چیزی بخورم
میدونم بچه هایی هم هستن که در طول تعطیلات واسه ترم های فصلی تو خوابگاه میمونن
لباسامو پوشیدم و موهامو خشک کردم"لباس ات اسلاید بعد"
رفتم سمت در کفشامو پوشیدم
سوآ : به خودشونم زحمت ندادن منو بیدار کنن عوضیای بی احساس
موندم دارن چیکار میکنن
از خوابگاه رفتم بیرون
سوآ : هوم؟"جاخوردن"
چرا راه رو اینقد تاریک بهم ریختس؟ نکنه ملت هنوز دارن قبل رفتن وسایل میچپونن(゜-゜)
سوآ : عوق
یه بوی بدی هم میاد
از پله ها رفتم پایین
سوآ : ولی زیادی ساکته..و..وای!!!!
داشتم لیز میخوردم که به محافظ پله گرفتم
سوآ : این دیگه چیه...چقد لیزه..
مثل خونه...ن..نه این خونه
سوآ :...."مکث"خونهههههههه(; Д)゚ ゚
۱۷.۰k
۰۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.