سفیران سلامت پارت۴۹
#jisoo
صبح بیدار شدم یکم درد داشتم
حس کردم یه بویی میاد
نکنه جین چیزیش شده
بعد دیدم در اتاق باز شد
اول یه دسته گل دیدم بعد جینو
بعدم یه سینی غذا تو دستش
هی جین تو چیکار کردی
جین: کاری نکردم که صبحونه اوردم برات
مرسی باورت میشه بهترین موقع اومدی چون از گشنگی معدم داشت قار و قور میکرد
جین سینی رو گذاشت رو پام اومدم بخورم قاشق رو ازم گرفت
(بچه ها کره ای ها صبحونشون مثل سوپ و این چیزا هست الانم جین برای جیسو سوپ درست کرده)
هی جین چیکار میکنی
جین: تو فعلا بیمار منی و من باید ازت مراقبت کنم
جین خودم میخوزم من خودم دست دارم
جین: نه خیر باید بزاری من بدم
جین تو که میدونی من از این کارا خیلی خوشم نمیاد
جین: حرف نباشه
جین به زور غذا گذاشت تو دهنم و کل غذاهارو داد تا به زور بخورم
جین من حوصلم سر میره میخوام برم تو سالن
جین: باشه بیا کمکت کنم
آی
جین: حالت خوبه
اره خوبم چیزیم نیست
رفتیم پایین و داشتم خودمو سرگرم میکردم با تلویزیون که یکی در رو زد
جین رفته بود دستشویی
مجبور شدم خودم پاشم برم در رو باز کنم
به زور داشتم راه میرفتم
هرکسی بود داشت هی در رو محکم میزد
اومدم اومدم
در رو باز کردم
هنوز ندیدم کی هست حس کردم دو نفر بقلم کرد
وای عشق های من اومدن بیاین تو بقلم ببینم
هیان(پسرلیسا): خاله حالت خوبه
خوبم فسقل خان
هیون(دختر لیسا): خاله چه خوب شد اومدی دلم خیلی تنگ شده بود
عشقم منم دلم تنگ شده بود
خب شما خودتون تنها اومدین
هیان و هیون: اره
خب بیاین داخل ببینم عشقا
برین اونجا بشینین روی مبل یه چیزی بیارم براتون
هیون: نه خاله تو مریضی نمیخواد
عه کی گفته من مریضم من خیلی هم خوبم
رفتم براشون توت فرنگی اوردم(حوس کردم😂)
خب بگین ببینم چخبرا
هیان: خاله موقعی که تو نبودی من همیشه از بیرون به پنجره نگاه میکردم که شاید تو بیای
قربونت برم من اخه چرا شما انقدر مهربونین
هیان: خاله من تشنمه اب کجاست
بزار الان برات میارم
هیان: نه خاله نیازی نیست تو مریضی
فینگیلی من برو. تو اشپز خونه تو یخچال گذاشتم
لیوان هم تو کابینت پایین هست
هیون: خاله هیان رفت دیگه مگنه
اره چیشده مگه
هیون: خاله وقتی تو نبودی هیان همیشه شبا گریه میکرد و میگفت من باید برم پیش خالم اما بابا نمیزاشت
ای مهربون من
تو هم خیلی مهربونی یه بوس بده
جین: وای وای ببینید کیا اومدن
هیون: سلام عمو
سلام خوبی هیون
خوبم ملسی
هیون: عه عمو عمو(از اشپز خونه با داد اومد)
جین: دیدم هیون تند از اشپزخونه داره میاد سریع اومدو بقلم کرد
هی فسقلی میوفتی زمین
صبح بیدار شدم یکم درد داشتم
حس کردم یه بویی میاد
نکنه جین چیزیش شده
بعد دیدم در اتاق باز شد
اول یه دسته گل دیدم بعد جینو
بعدم یه سینی غذا تو دستش
هی جین تو چیکار کردی
جین: کاری نکردم که صبحونه اوردم برات
مرسی باورت میشه بهترین موقع اومدی چون از گشنگی معدم داشت قار و قور میکرد
جین سینی رو گذاشت رو پام اومدم بخورم قاشق رو ازم گرفت
(بچه ها کره ای ها صبحونشون مثل سوپ و این چیزا هست الانم جین برای جیسو سوپ درست کرده)
هی جین چیکار میکنی
جین: تو فعلا بیمار منی و من باید ازت مراقبت کنم
جین خودم میخوزم من خودم دست دارم
جین: نه خیر باید بزاری من بدم
جین تو که میدونی من از این کارا خیلی خوشم نمیاد
جین: حرف نباشه
جین به زور غذا گذاشت تو دهنم و کل غذاهارو داد تا به زور بخورم
جین من حوصلم سر میره میخوام برم تو سالن
جین: باشه بیا کمکت کنم
آی
جین: حالت خوبه
اره خوبم چیزیم نیست
رفتیم پایین و داشتم خودمو سرگرم میکردم با تلویزیون که یکی در رو زد
جین رفته بود دستشویی
مجبور شدم خودم پاشم برم در رو باز کنم
به زور داشتم راه میرفتم
هرکسی بود داشت هی در رو محکم میزد
اومدم اومدم
در رو باز کردم
هنوز ندیدم کی هست حس کردم دو نفر بقلم کرد
وای عشق های من اومدن بیاین تو بقلم ببینم
هیان(پسرلیسا): خاله حالت خوبه
خوبم فسقل خان
هیون(دختر لیسا): خاله چه خوب شد اومدی دلم خیلی تنگ شده بود
عشقم منم دلم تنگ شده بود
خب شما خودتون تنها اومدین
هیان و هیون: اره
خب بیاین داخل ببینم عشقا
برین اونجا بشینین روی مبل یه چیزی بیارم براتون
هیون: نه خاله تو مریضی نمیخواد
عه کی گفته من مریضم من خیلی هم خوبم
رفتم براشون توت فرنگی اوردم(حوس کردم😂)
خب بگین ببینم چخبرا
هیان: خاله موقعی که تو نبودی من همیشه از بیرون به پنجره نگاه میکردم که شاید تو بیای
قربونت برم من اخه چرا شما انقدر مهربونین
هیان: خاله من تشنمه اب کجاست
بزار الان برات میارم
هیان: نه خاله نیازی نیست تو مریضی
فینگیلی من برو. تو اشپز خونه تو یخچال گذاشتم
لیوان هم تو کابینت پایین هست
هیون: خاله هیان رفت دیگه مگنه
اره چیشده مگه
هیون: خاله وقتی تو نبودی هیان همیشه شبا گریه میکرد و میگفت من باید برم پیش خالم اما بابا نمیزاشت
ای مهربون من
تو هم خیلی مهربونی یه بوس بده
جین: وای وای ببینید کیا اومدن
هیون: سلام عمو
سلام خوبی هیون
خوبم ملسی
هیون: عه عمو عمو(از اشپز خونه با داد اومد)
جین: دیدم هیون تند از اشپزخونه داره میاد سریع اومدو بقلم کرد
هی فسقلی میوفتی زمین
۱۸.۹k
۱۸ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.