قانون اول 🔪 p10
ا.ت:ایشششش گم نمیشم ولم کن
کوک:کم حرف بزن دیگه
ا.ت:ول کن یدیقه
کوک:گم بشی زندت نمیذارم
ا.ت:خب ول کن
کوک:باش
ول کرد داشتن میرفتم که ا.ت دید یه پسر بچه نشسته داره گریه میکنه دویید و رفت پیشش
ویو ا.ت
دیدم یه بچه داره گریه میکنه بدون تلف کردن دوییدم پیشش و به داد های کوک توجه نکردم میدونستم بعدا میکشتم ولی اون بچه مهتر بود داشت با گریه نیدویید سمت خیابون و پریدم و گرفتمش که یکی از یقه لباسم گرفت و کشید عقب اگه نکشیده بود با ماشین تصادف کرده بودم برگشتم دیدم کوکه
ا.ت:پسر کوچولو حالت خوبه
یوری(پسره): نه هققققق هقققق
ا.ت:چ..چ..چرا صورتت کبوده؟
یوری:هقققق آبجیم رو میخواممممم هقققق
ا.ت:ابجیت کجاس؟
یور:هقققق م..مرده هقققق
ا.ت:کم مونده بود به خودت آسیب بزنی مامان و بابات کجان ؟
یور:بابام سرکار و مامان ندارم یه نامادری دارم هققققق
ا.ت: عیب نداره اسمت چیه؟
یور: اسمم یورع
ا.ت:آخی یور کوچولو چرا صورتت کبوده؟
یور:هقققق هقققق
ا.ت:ببخشید عیب نداره نگو میتونی بری؟
یور: اوهوم احوشی منتظرمه
ا.ت: دیگه مراقب خودت باش کوچولو باییی
یور:باییی
بعد رفت
ویو ا.ت
پاشدم که دیدم کوک خیلی عصبیه محکم دستم و گرفت و کشوند و میبرد انقدر محکم گرفته بود که اشکم در آوند هرچی میگفتم ولم نمیکرد که رسیدیم به یه هتل رفتیم بالا که بردتم داخل بقیه ترسیدن و اومدن سریع
نامجون:چیشده چرا ا.ت گریه میکنی؟
کوک:کم حرف بزن دیگه
ا.ت:ول کن یدیقه
کوک:گم بشی زندت نمیذارم
ا.ت:خب ول کن
کوک:باش
ول کرد داشتن میرفتم که ا.ت دید یه پسر بچه نشسته داره گریه میکنه دویید و رفت پیشش
ویو ا.ت
دیدم یه بچه داره گریه میکنه بدون تلف کردن دوییدم پیشش و به داد های کوک توجه نکردم میدونستم بعدا میکشتم ولی اون بچه مهتر بود داشت با گریه نیدویید سمت خیابون و پریدم و گرفتمش که یکی از یقه لباسم گرفت و کشید عقب اگه نکشیده بود با ماشین تصادف کرده بودم برگشتم دیدم کوکه
ا.ت:پسر کوچولو حالت خوبه
یوری(پسره): نه هققققق هقققق
ا.ت:چ..چ..چرا صورتت کبوده؟
یوری:هقققق آبجیم رو میخواممممم هقققق
ا.ت:ابجیت کجاس؟
یور:هقققق م..مرده هقققق
ا.ت:کم مونده بود به خودت آسیب بزنی مامان و بابات کجان ؟
یور:بابام سرکار و مامان ندارم یه نامادری دارم هققققق
ا.ت: عیب نداره اسمت چیه؟
یور: اسمم یورع
ا.ت:آخی یور کوچولو چرا صورتت کبوده؟
یور:هقققق هقققق
ا.ت:ببخشید عیب نداره نگو میتونی بری؟
یور: اوهوم احوشی منتظرمه
ا.ت: دیگه مراقب خودت باش کوچولو باییی
یور:باییی
بعد رفت
ویو ا.ت
پاشدم که دیدم کوک خیلی عصبیه محکم دستم و گرفت و کشوند و میبرد انقدر محکم گرفته بود که اشکم در آوند هرچی میگفتم ولم نمیکرد که رسیدیم به یه هتل رفتیم بالا که بردتم داخل بقیه ترسیدن و اومدن سریع
نامجون:چیشده چرا ا.ت گریه میکنی؟
۷.۸k
۲۱ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.