A paradise of memory
part⁵
جین: اخلای و رفتارش
یونگی: رایحش
هوسوک: همه چیزش مثل سواست
جیمین: کوک من میترسم بیا اینارو بگیر رو ببر یه جایی
کوک.: هیونگای گلم نظرتون چیه مثل روانیا به این نگا نکنین
جیمین: کوک خواهر داشتن چه حسی داره
کوک: اوکیه
نامی: تکذیب میکنم خیلی بده
هوسوک: باید خواهرت کوچیک تر از خودت باشه
یونگی: ......
یجی: تو چه احساسی از خواهر داشتن داری
یونگی: هیچ احساسی
جیمین: چه جالب
کوک: جیمین این رفته به مدیر گفته میری مظلوم نمایی میکنی مثبت میگیری استادامونو عوض کردن
جیمین: چی چی نهههههههههههههه تازه داشتم استاد لی رو مجبور میکردم امتحانارو تقلب برسونه بگو که نه نمیشه ههیییییییییییییی
یونگی: درس خوندن شوخی بازی نیست
جیمین: استاد لی چرا رفتی چراااااا
یجی: خخخخ دیگه درس نخودن کنکله
کوک: امتحان فردا رو چه کنیم تو جیمین خفه شو تو نخونده همه رو بیستی
جیمین: این ماییم دیگه
کوک: البته بیست
جیمین: با یه صفر اضافه چون همیشه همه چیم کامله ولی هیچی نمیخونم
ته: و جناب چی
کوک: من گلم تو منگلی..... نه نه گوه خوردم منم نمره هام مثل اونه
ته: افرین پسر خوب
یجی: لولولولولولولولولولولولولولو
جیمین: پیس پیس پیس پیس پیس پیس
کوک: چتونه
یجی: حرف زدن مخفیه
جیمین: شما نمیفهمین
ته: اگه بهتون توت فرنگی و گیلاس بدم.....
جیمین: یجی گفت کوک قراره امشب به باد بره
یجی: جیمینم قبول کرد
رفتیم توت فرنگیا و گیلاسا رو قاپیدیم
کوک: استغفرالله
رفت تو اتاقش
جیمین: اشکال نداره کوچولو به هر حال همه این اتفاقو تجربه میکنن " درحال توت فرنگی خوردن "
یجی: خخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
کوک: منحرفای بدبختتتتتتتتت" داد "
هوسوک: با حبس کردن خودت چیزی درست نمیشه تهیونگ از پنجره میاد
ته: خاک تو سر سه تاتون
جیمین: خخخخخخخخخخخخخخخ
یجی: وعده ی توت فرنگی و گیلاس نمیدادی
جین: احمقا
نامی: بسم الله الرحمن الرحیم من اینارو نمیشناسم خدایا من ادم پاکیم
جیمین: خب حالا که استاد مین استاد ماعه بنظرت من چه نوع شخصیتی دارم
یونگی: شر و منحرف
کوک به سرعت از اتاقش اومد بیرون
کوک: یه نفر قبول کرد تو خیلی شری
جیمین: یسسسسسسس موفقیت
یونگی: والا ضایست
جیمین: ماهم همینو به بقیه ی استادا میگفتیم اونا قبول نمیکردن
ته: من که خوشحال دیگه قرار نیست کلاس توسکوت فراوان باشه
کوک: شما با چی اروم میشدید
یونگی: تفنگ
جیمین: چه خوب شد
یونگی: به هر حال اگه خرف بزنن نفلشون میکنم
جیمین: نه چه بد شد
☆ صبح روز بعد تو اکادمی ☆
هانا: خبر دارید به جای استاد لی استاد مین میاد جییییغغغغ
جیمین: بله خیلی بد شد
کوک: موافقم
جیمین: گردنت چیشده
کوک: پشه زده
ته: سلام چه خبر
جیمین: سلام پشه جان
رفتیم تو کلاس و نشستیم سر جامون
کوک:
جین: اخلای و رفتارش
یونگی: رایحش
هوسوک: همه چیزش مثل سواست
جیمین: کوک من میترسم بیا اینارو بگیر رو ببر یه جایی
کوک.: هیونگای گلم نظرتون چیه مثل روانیا به این نگا نکنین
جیمین: کوک خواهر داشتن چه حسی داره
کوک: اوکیه
نامی: تکذیب میکنم خیلی بده
هوسوک: باید خواهرت کوچیک تر از خودت باشه
یونگی: ......
یجی: تو چه احساسی از خواهر داشتن داری
یونگی: هیچ احساسی
جیمین: چه جالب
کوک: جیمین این رفته به مدیر گفته میری مظلوم نمایی میکنی مثبت میگیری استادامونو عوض کردن
جیمین: چی چی نهههههههههههههه تازه داشتم استاد لی رو مجبور میکردم امتحانارو تقلب برسونه بگو که نه نمیشه ههیییییییییییییی
یونگی: درس خوندن شوخی بازی نیست
جیمین: استاد لی چرا رفتی چراااااا
یجی: خخخخ دیگه درس نخودن کنکله
کوک: امتحان فردا رو چه کنیم تو جیمین خفه شو تو نخونده همه رو بیستی
جیمین: این ماییم دیگه
کوک: البته بیست
جیمین: با یه صفر اضافه چون همیشه همه چیم کامله ولی هیچی نمیخونم
ته: و جناب چی
کوک: من گلم تو منگلی..... نه نه گوه خوردم منم نمره هام مثل اونه
ته: افرین پسر خوب
یجی: لولولولولولولولولولولولولولو
جیمین: پیس پیس پیس پیس پیس پیس
کوک: چتونه
یجی: حرف زدن مخفیه
جیمین: شما نمیفهمین
ته: اگه بهتون توت فرنگی و گیلاس بدم.....
جیمین: یجی گفت کوک قراره امشب به باد بره
یجی: جیمینم قبول کرد
رفتیم توت فرنگیا و گیلاسا رو قاپیدیم
کوک: استغفرالله
رفت تو اتاقش
جیمین: اشکال نداره کوچولو به هر حال همه این اتفاقو تجربه میکنن " درحال توت فرنگی خوردن "
یجی: خخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
کوک: منحرفای بدبختتتتتتتتت" داد "
هوسوک: با حبس کردن خودت چیزی درست نمیشه تهیونگ از پنجره میاد
ته: خاک تو سر سه تاتون
جیمین: خخخخخخخخخخخخخخخ
یجی: وعده ی توت فرنگی و گیلاس نمیدادی
جین: احمقا
نامی: بسم الله الرحمن الرحیم من اینارو نمیشناسم خدایا من ادم پاکیم
جیمین: خب حالا که استاد مین استاد ماعه بنظرت من چه نوع شخصیتی دارم
یونگی: شر و منحرف
کوک به سرعت از اتاقش اومد بیرون
کوک: یه نفر قبول کرد تو خیلی شری
جیمین: یسسسسسسس موفقیت
یونگی: والا ضایست
جیمین: ماهم همینو به بقیه ی استادا میگفتیم اونا قبول نمیکردن
ته: من که خوشحال دیگه قرار نیست کلاس توسکوت فراوان باشه
کوک: شما با چی اروم میشدید
یونگی: تفنگ
جیمین: چه خوب شد
یونگی: به هر حال اگه خرف بزنن نفلشون میکنم
جیمین: نه چه بد شد
☆ صبح روز بعد تو اکادمی ☆
هانا: خبر دارید به جای استاد لی استاد مین میاد جییییغغغغ
جیمین: بله خیلی بد شد
کوک: موافقم
جیمین: گردنت چیشده
کوک: پشه زده
ته: سلام چه خبر
جیمین: سلام پشه جان
رفتیم تو کلاس و نشستیم سر جامون
کوک:
۶.۰k
۱۸ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.