"شاهدخت بی چهره "
"شاهدخت بی چهره "
p2
_«در باز شد و ی دختر اومد داخل وقتی رو شو اینور کرد دیدم همونه که توی سالن بهم برخورد کرد »
+ام سلام من سوفیا هستم
/هم اتاقی ما تویی«تعجب»
+آره و شما کی هستید
/« چقدر خوشگله »
@«وای چشماشو چقدر قشنگن »
& خوابم میاد چقدر سروصدا میکنن
/من جونگ کوک هستم ولی میتونی کوک صدام کنی
@منم جیمینم
& من یونگیم ولی شوگا هم میتونی صدام کنی
+و شما«اشاره به تهیونگ»
_منم تهیونگ « دراز کشید روی تخت»
+خوشبختم
/ واسا تو همونی نیستی که جلوی راه پله بهمون خوردی
+ آره خودمم و معذرت می خوام چون عجله داشتم
& بسه دیگه بگیرین بخوابید
+« وا گیر چهار تا پسر خوشتیپ افتادم خودم رو روی تخت انداختم به پسرا نگا کردم همشون خواب بودن منم چشمام رو بستم و خوابیدم »
_«از خواب بیدار شدم همه خواب بودن نگاهی به تخت سوفیا کردم کسی اونجا نبود»
_ینی این وقت صب کجا رفته
_«از روی تخت بلند شدم و رفتم حموم دوش گرفتم و لباس راحتی پوشیدم اشراف زادگان زیادی اینجان فردا شب جشن بالماسکه با ورود پادشاه ست »
_«روی تخت نشسته بودم که در باز شد و سوفیا با ی میز گنده اومد تو»
+سلام سلام بیدار شید دیگه چقد می خوابین
&خفه شو دیگه بچه می خوام بخوابم
+ نه دیگه نمیشه بلند شو« پتو رو از رو شوگا برداشت»
+ پاشو پیشی
& هان پیشی از کجا اومد« بلند شد و سر تخت نشست»
+ از تو الانم ک بیدار شدی پاشو بیا صبحونه بخور
&خیلی رو مخی بچه«بلند شد»
+«خنده»
+« صورتم رو برگردوندم ک با ته مواجه شدم »
+, تو بیدار بودی پس چرا از خودت صدایی بیرون نمی آوردی
_ چون تو شوگا خیلی قشنگ داشتین باهم کل کل میکردین
+ خیلی پیشی نازیه
+خب بیا صبحونه بخور
+« میز رو چیدم و اونا هم کم کم بیدار شدن و نشستن سر میز»
❤️✨
#فیک
#فیک_بی_تی_اس
#چندپارتی
#کیم_تهیونگ
p2
_«در باز شد و ی دختر اومد داخل وقتی رو شو اینور کرد دیدم همونه که توی سالن بهم برخورد کرد »
+ام سلام من سوفیا هستم
/هم اتاقی ما تویی«تعجب»
+آره و شما کی هستید
/« چقدر خوشگله »
@«وای چشماشو چقدر قشنگن »
& خوابم میاد چقدر سروصدا میکنن
/من جونگ کوک هستم ولی میتونی کوک صدام کنی
@منم جیمینم
& من یونگیم ولی شوگا هم میتونی صدام کنی
+و شما«اشاره به تهیونگ»
_منم تهیونگ « دراز کشید روی تخت»
+خوشبختم
/ واسا تو همونی نیستی که جلوی راه پله بهمون خوردی
+ آره خودمم و معذرت می خوام چون عجله داشتم
& بسه دیگه بگیرین بخوابید
+« وا گیر چهار تا پسر خوشتیپ افتادم خودم رو روی تخت انداختم به پسرا نگا کردم همشون خواب بودن منم چشمام رو بستم و خوابیدم »
_«از خواب بیدار شدم همه خواب بودن نگاهی به تخت سوفیا کردم کسی اونجا نبود»
_ینی این وقت صب کجا رفته
_«از روی تخت بلند شدم و رفتم حموم دوش گرفتم و لباس راحتی پوشیدم اشراف زادگان زیادی اینجان فردا شب جشن بالماسکه با ورود پادشاه ست »
_«روی تخت نشسته بودم که در باز شد و سوفیا با ی میز گنده اومد تو»
+سلام سلام بیدار شید دیگه چقد می خوابین
&خفه شو دیگه بچه می خوام بخوابم
+ نه دیگه نمیشه بلند شو« پتو رو از رو شوگا برداشت»
+ پاشو پیشی
& هان پیشی از کجا اومد« بلند شد و سر تخت نشست»
+ از تو الانم ک بیدار شدی پاشو بیا صبحونه بخور
&خیلی رو مخی بچه«بلند شد»
+«خنده»
+« صورتم رو برگردوندم ک با ته مواجه شدم »
+, تو بیدار بودی پس چرا از خودت صدایی بیرون نمی آوردی
_ چون تو شوگا خیلی قشنگ داشتین باهم کل کل میکردین
+ خیلی پیشی نازیه
+خب بیا صبحونه بخور
+« میز رو چیدم و اونا هم کم کم بیدار شدن و نشستن سر میز»
❤️✨
#فیک
#فیک_بی_تی_اس
#چندپارتی
#کیم_تهیونگ
۳۲.۶k
۳۱ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.