تقدیر سیاه و سفید p49
اصلا معنی حرفاش رو نمیفهمیدم فقط میدونستم دوباره عصبی شده و هر کاری ازش برمیاد
برا اینکه دوباره نزنتم پسش زدم
وقتی جدا شدم چند قدم رفتم عقب و با لرزی که تو صدام پیدا بود گفتم: راجب ..چ چی حرف میزنی؟تو..تو رو خدا اروم باش زشته جلو بقیه
تهیونگ: زشت اینه که آبرو منو جلو دوست و رفیق بردی ...زشت اینه که منو تحقیر کردی ....و زشت اینه که این کارت رو بدون تنبیه بزارم
قطره اشکی از گوشه چشم چکید
لب زدم: خواهش میکنم دیوونه بازی در نیار...اروم باش
تهیونگ: من دیوونم ...جده عابادت دیوونس حرومزاده
اومد سمتم دستشو برد بالا تا دوباره بزنتم که با صدایی متوقف شد: تهیونگ؟!
جیهوپ با دیس برنج تو دستش اومده بود
تهیونگ بی توجه به جیهوپ دیس برنج رو ازش گرفت
یه ذره برنج برداشت و کرد تو دهنم همزمان گفت: بیا خودت بخور دست گلتو
مزه ی شوری برنج که اومد تو دهنم اخمام رفت تو هم
دوباره یه تیکه از برنج رو خوردم ...خیلی شور بود
خشکم زد و گفتم: و ..و..ولی من ..مزه همه چیز رو چک کردم ..قسم میخورم شور نبود
با صدای بلندی گفت:پس این چیه هاااان این چیهههه
دوباره به سمتم اومد که جیهوپ از پشت گرفتتش : تهیونگ اروم باش ...حالا اشکالی نداره که ...برنج نخوریم که نمیمیریم
تهیونگ: نخیر من همین امشب باید این دختره ی خیره سر رو آدم کنم
دوباره همه ی اون صحنه های شکنجه از جلو چشمم رد شد ...باید اروم باشم باید خودمو کنترل کنم تا گریه نکنم
یهو چشمم خورد به قابلمه برنج تند به سمتش قدم برداشتم
قابلمه رو همون جوری خواستم از روی گاز بردارم که دستم سوخت ..اه لعنتی حواسم نبود داغه
دستام از سوزش میلرزید ...اهمیتی ندادم و با دستای لرزون دستگیره رو بر داشتم گذاشتم روی کابینت نزدیک تهیونگ
با قاشق یکمشو برداشتم و جلوش گرفتم : بیا اگه اون دیس برنج شور بوده پس برنجای تو قابلمه هم باید شور باشه ...بخور تا ببینی
با چشم غره قاشق رو گرفت و خورد تعجب کرد جیهوپ هم تهیونگ رو ول کرد و از برنج خورد
با بهت گفت: ععع این که اصلا شور نیس ...پس چرا اون دیس شور بود
اشکمو پاک کردم و گفتم: خودمم نمیدونم...دیس برنج رو سونگ یی برد ....تازه دنبال نمکدون هم گشتم تا بریزم توی ماست ولی پیداش نکردم
تهیونگ اروم گفت: جیهوپ میشه تنهامون بزاری
بعد از رفتنش اروم به سمتم اومد که سری رفتم عقب
دستاشو به حالت تسلیم بالا آورد: نترس کاریت ندارم
بر خلاف تصورم اومد و بغلم کردم دم گوشم گفت: ببخشید ونسا ...نباید میزدمت
برا اینکه دوباره نزنتم پسش زدم
وقتی جدا شدم چند قدم رفتم عقب و با لرزی که تو صدام پیدا بود گفتم: راجب ..چ چی حرف میزنی؟تو..تو رو خدا اروم باش زشته جلو بقیه
تهیونگ: زشت اینه که آبرو منو جلو دوست و رفیق بردی ...زشت اینه که منو تحقیر کردی ....و زشت اینه که این کارت رو بدون تنبیه بزارم
قطره اشکی از گوشه چشم چکید
لب زدم: خواهش میکنم دیوونه بازی در نیار...اروم باش
تهیونگ: من دیوونم ...جده عابادت دیوونس حرومزاده
اومد سمتم دستشو برد بالا تا دوباره بزنتم که با صدایی متوقف شد: تهیونگ؟!
جیهوپ با دیس برنج تو دستش اومده بود
تهیونگ بی توجه به جیهوپ دیس برنج رو ازش گرفت
یه ذره برنج برداشت و کرد تو دهنم همزمان گفت: بیا خودت بخور دست گلتو
مزه ی شوری برنج که اومد تو دهنم اخمام رفت تو هم
دوباره یه تیکه از برنج رو خوردم ...خیلی شور بود
خشکم زد و گفتم: و ..و..ولی من ..مزه همه چیز رو چک کردم ..قسم میخورم شور نبود
با صدای بلندی گفت:پس این چیه هاااان این چیهههه
دوباره به سمتم اومد که جیهوپ از پشت گرفتتش : تهیونگ اروم باش ...حالا اشکالی نداره که ...برنج نخوریم که نمیمیریم
تهیونگ: نخیر من همین امشب باید این دختره ی خیره سر رو آدم کنم
دوباره همه ی اون صحنه های شکنجه از جلو چشمم رد شد ...باید اروم باشم باید خودمو کنترل کنم تا گریه نکنم
یهو چشمم خورد به قابلمه برنج تند به سمتش قدم برداشتم
قابلمه رو همون جوری خواستم از روی گاز بردارم که دستم سوخت ..اه لعنتی حواسم نبود داغه
دستام از سوزش میلرزید ...اهمیتی ندادم و با دستای لرزون دستگیره رو بر داشتم گذاشتم روی کابینت نزدیک تهیونگ
با قاشق یکمشو برداشتم و جلوش گرفتم : بیا اگه اون دیس برنج شور بوده پس برنجای تو قابلمه هم باید شور باشه ...بخور تا ببینی
با چشم غره قاشق رو گرفت و خورد تعجب کرد جیهوپ هم تهیونگ رو ول کرد و از برنج خورد
با بهت گفت: ععع این که اصلا شور نیس ...پس چرا اون دیس شور بود
اشکمو پاک کردم و گفتم: خودمم نمیدونم...دیس برنج رو سونگ یی برد ....تازه دنبال نمکدون هم گشتم تا بریزم توی ماست ولی پیداش نکردم
تهیونگ اروم گفت: جیهوپ میشه تنهامون بزاری
بعد از رفتنش اروم به سمتم اومد که سری رفتم عقب
دستاشو به حالت تسلیم بالا آورد: نترس کاریت ندارم
بر خلاف تصورم اومد و بغلم کردم دم گوشم گفت: ببخشید ونسا ...نباید میزدمت
۲۲.۸k
۲۳ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.