پارت6
دیانا:از حرف ارسلان شکه به دیوار بودم
متین:دیانا
دیانا:بعد چند دقیقه:هاع
تازه از شک آمده بودم بیرون
متین:حالا فهمیدین
نیکا:آهوم
دیانا:راستی،نیکا اسم جدیدت چیه؟)باخنده)
نیکا:ببند(اخم کردم)
ارسلان:چه اسمی
دیانا:ا
نیکا:ببین دیانا بگی میکشمت یه چیزه زنونس
ارسلان:زنونه اها؟
نیکا:آره دیگه
دیانا:من میگم
نیکا:دیاااااانا منم میگم پ
دیانا:چیو
نیکا:گند 1سال پیشتو
دیانا:دروغگو اصن بگو
نیکا:خب دیانا جانمون قبلا با ...
دیانا:هاها یادم آمد نه نه نگیا
نیکا:نمیگی نمیگم
دیانا:باشه
ارمتین:چیشده؟
دینیکا:اوف بسه حالا هم میخواییم بخوابیم بیروننن
ارسلان:نیکا بعد تعریف کنیا
نیکا دوتاشون حل دادمو درو قفل کردم^
دیانا :با نیکا پریدم رو تخت کلی با گوشیامون ور رفتیم
متین:دیانا
دیانا:بعد چند دقیقه:هاع
تازه از شک آمده بودم بیرون
متین:حالا فهمیدین
نیکا:آهوم
دیانا:راستی،نیکا اسم جدیدت چیه؟)باخنده)
نیکا:ببند(اخم کردم)
ارسلان:چه اسمی
دیانا:ا
نیکا:ببین دیانا بگی میکشمت یه چیزه زنونس
ارسلان:زنونه اها؟
نیکا:آره دیگه
دیانا:من میگم
نیکا:دیاااااانا منم میگم پ
دیانا:چیو
نیکا:گند 1سال پیشتو
دیانا:دروغگو اصن بگو
نیکا:خب دیانا جانمون قبلا با ...
دیانا:هاها یادم آمد نه نه نگیا
نیکا:نمیگی نمیگم
دیانا:باشه
ارمتین:چیشده؟
دینیکا:اوف بسه حالا هم میخواییم بخوابیم بیروننن
ارسلان:نیکا بعد تعریف کنیا
نیکا دوتاشون حل دادمو درو قفل کردم^
دیانا :با نیکا پریدم رو تخت کلی با گوشیامون ور رفتیم
۵.۵k
۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.