پارت134
#پارت134
شیطونکِ بابا🥺💜
همونجا زیر آب نشستم و آهی کشیدم. احساس گناه میکردم ، چرا اجازه داده بودم بهش همچین غلطی کنه؟
یهو به خودم اومدم و زیر لب زمزمه کردم : چی میگی دختر خل شدی؟! دیگه شوهرته هرکاری دلش بخواد میتونه بات بکنه....
داشتم مثل دیوونه ها باخودم حرف میزدم که در حموم محکم کوبیده شد ، ترسیده هینی کشیدم و بلند شدم
+ غنچه؟! با کی حرف میزنی اون تو؟! باز کن ببینم این درو
شیر آبو بستم و به سمت در رفتم ، قفلشو باز کردم که در یهو باز شد ؛ خودمو پشت در قایم کردم و گفتم:
_ چیه؟ دارم دوش میگیرم
مشکوک نگام کرد و درو هول داد که جیغی کشیدم و دستامو حاعل بدنم کردم
_ برو بیرونننن
+ مثل اینکه همین دو دقیقه ی پیش دیدمتا
با جیغ گفتم:
_ برو بیرون گفتممممم
با اخم گفت :
+ زود تموم کن بیا کارت دارم
درو محکم بهم کوبیدم و حوله پیچ از حموم زدم بیرون ، مستقیم به سمت اتاقش رفتم و با حرص گفتم:
_ من الان چی بپوشم؟؟! هیچ کوفتی ندارم
+ لباس منو بپوش
مثل اینکه با من بودن بهش مزه کرده بود و مهربون شده بود ، پس فعلا میتونستم بتازونم
_ کو لباسات!!
+ برو از کمد بردار
یه ست لباس از کمدش برداشتم و جلوش پوشیدم ، آب که از سر گذشت چه یه وجب چه صد وجب!! اونکه دیگه دیده بود بزار اینم ببینه
افراز با چشمای شهلاییش زل زده بود بهم که دستی به لباسم کشیدم و موهامو گوجه ای بالای سرم جمع کردم
+ بریم پایین باید تورو به بقیه معرفی کنم
متعجب گفتم:
_ بقیه؟! بقیه دیگه کی ان؟
شیطونکِ بابا🥺💜
همونجا زیر آب نشستم و آهی کشیدم. احساس گناه میکردم ، چرا اجازه داده بودم بهش همچین غلطی کنه؟
یهو به خودم اومدم و زیر لب زمزمه کردم : چی میگی دختر خل شدی؟! دیگه شوهرته هرکاری دلش بخواد میتونه بات بکنه....
داشتم مثل دیوونه ها باخودم حرف میزدم که در حموم محکم کوبیده شد ، ترسیده هینی کشیدم و بلند شدم
+ غنچه؟! با کی حرف میزنی اون تو؟! باز کن ببینم این درو
شیر آبو بستم و به سمت در رفتم ، قفلشو باز کردم که در یهو باز شد ؛ خودمو پشت در قایم کردم و گفتم:
_ چیه؟ دارم دوش میگیرم
مشکوک نگام کرد و درو هول داد که جیغی کشیدم و دستامو حاعل بدنم کردم
_ برو بیرونننن
+ مثل اینکه همین دو دقیقه ی پیش دیدمتا
با جیغ گفتم:
_ برو بیرون گفتممممم
با اخم گفت :
+ زود تموم کن بیا کارت دارم
درو محکم بهم کوبیدم و حوله پیچ از حموم زدم بیرون ، مستقیم به سمت اتاقش رفتم و با حرص گفتم:
_ من الان چی بپوشم؟؟! هیچ کوفتی ندارم
+ لباس منو بپوش
مثل اینکه با من بودن بهش مزه کرده بود و مهربون شده بود ، پس فعلا میتونستم بتازونم
_ کو لباسات!!
+ برو از کمد بردار
یه ست لباس از کمدش برداشتم و جلوش پوشیدم ، آب که از سر گذشت چه یه وجب چه صد وجب!! اونکه دیگه دیده بود بزار اینم ببینه
افراز با چشمای شهلاییش زل زده بود بهم که دستی به لباسم کشیدم و موهامو گوجه ای بالای سرم جمع کردم
+ بریم پایین باید تورو به بقیه معرفی کنم
متعجب گفتم:
_ بقیه؟! بقیه دیگه کی ان؟
۷.۹k
۱۷ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.