عضو پنجم بلک پینک
پارت۲:
با توجه به تصمیمی که من و مادرش گرفتیم میخوایم اون رو به کره بفرستیم تا بتونه دنبال رویاهاش بره. پسر دایی من که یه آدم عوضی هستش و من ازش متنفرم ولی اون منو به عنوان زن آیندش میدونه، بلند شد گفت : این چه تصمیمی هستش میخواین اونو به یه کشور غریب بفرستید اونم تک و تنها پدرم گفت: ما تصمیم خودمون رو گرفتیم هانا از بچگی دوست داشته که خواننده کره بشه و اینهک اون بچه نیستش و الان ۱۵ سالشه. پسر داییم که عصبانی شده بود بلند شد و خونه رو ترک کرد. به خاطر احترامی که برای داییم قائل بودم بهش هیچی نگفتم وگرنه مگه اون کیه که توی زندگی شخصی من دخالت کنه. با خودم گفتم اینارو ولش کن از شدت هیجان و خوشحالی پریدم بغل پدر و مادرم و ازشون تشکر کردم. کم کم همه ی مهمونا رفتن. میخواستم بخوابم که پدرم در زد و اومد داخل اتاق و بهم گفت:...
شرط پارت بعد: ۵ دنبال کننده و ۵ لایک
با توجه به تصمیمی که من و مادرش گرفتیم میخوایم اون رو به کره بفرستیم تا بتونه دنبال رویاهاش بره. پسر دایی من که یه آدم عوضی هستش و من ازش متنفرم ولی اون منو به عنوان زن آیندش میدونه، بلند شد گفت : این چه تصمیمی هستش میخواین اونو به یه کشور غریب بفرستید اونم تک و تنها پدرم گفت: ما تصمیم خودمون رو گرفتیم هانا از بچگی دوست داشته که خواننده کره بشه و اینهک اون بچه نیستش و الان ۱۵ سالشه. پسر داییم که عصبانی شده بود بلند شد و خونه رو ترک کرد. به خاطر احترامی که برای داییم قائل بودم بهش هیچی نگفتم وگرنه مگه اون کیه که توی زندگی شخصی من دخالت کنه. با خودم گفتم اینارو ولش کن از شدت هیجان و خوشحالی پریدم بغل پدر و مادرم و ازشون تشکر کردم. کم کم همه ی مهمونا رفتن. میخواستم بخوابم که پدرم در زد و اومد داخل اتاق و بهم گفت:...
شرط پارت بعد: ۵ دنبال کننده و ۵ لایک
۲.۴k
۲۵ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.