ازدواج اجباری~♡~پارت۲۴
ازدواج اجباری~♡~پارت۲۴
رفتیم نشستیم
جیمین: تهیونگ اون دختره رو ببین/داد
ته:دنبال رونا باش نه دخترا/داد
جیمین: ی لحظه نگاش کن آخه/داد
نگا کردم یجی بود
ته:اینکه یجیه/داد
جیمین: یجی؟یجی کیه/داد
ته:دوست رونا...بیا بریم نزدیکتر/داد
رفتیم نزدیکتر که رونا رو دیدم داشت میرقصید لباسش رفته بود بالا کلی پسرم اینجاست خیلی اعصبانی شدم دستشو گرفتم بردم بیرون
(رونا مسته )
رونا:عهه آقا ولم کن من خودم شوهر دارم
ته:شوهر تو منم
رونا:نخیر
رفت ی درخت رو بغل کرد
رونا:شوهر جونم اون آقا هه منو اذیتت میکنه
ته:/میخنده
ته:رونا بیا بریم
رونا:نمیخوامممم ولم کن
انداختم رو کولم گزاشتمش تو ماشین خواب بود نزدیک خونه بودیم که در رو باز کرد میخواست بپره پایین
ته:عهه رونا چیکار میکنی
رونا :میخوام پرواز کنممم تو آسمومااا
ته:باشه بعدا پرواز کن
رونا:نهههه من الان میخوام
رسیدیم خونه بردم گزاشتمش رو تخت
رونا:شوهرم منواذییت میکنه
ته:شوهرت؟شوهرت که ماهه
رونا:من عاشقشم
ته:چی
رونا:دوست دارممم تهیونگگگگ
ته:رونا مستی چیمیگی
رونا:نع راس میگم شاید بعدا یادم بره هاا ولی دوست دارم ولی تو نداری این منو آزار میده
ته:تو واقعا...منو دوست داری
رونا:آره از سومی جدا شو
ته:.....
که یهو منو کشید رو خودش و بوسم کرد با دوتا دستاش صورتمو گرفته بود منم همراهی کردم...که یهو خوابش برد پتو کشیدم روش و رفتم اتاقم و خوابیدم خیلی خوشحال بودم
ساعت۱۱ صبح:
رونا ویو:
با سردرد بیدار شدم دیشب خیلی مست بودم هیچی یادم نمیاد خداکنه کاری نکرده باشم رفتم جلو اینه
رونا:/جیغ میزنه
رونا:یا خدااا این چه ریختیه
آرایشم پلمیده بود رفتم دوش گرفتم و رفتم پایین تهیونگ سرش تو گوشی بود
رونا:صبح بخیر
ته:صبح بخیر
رونا:چخبر
ته:هیچ
رونا:دیشب من چجوری اومدم
ته:یادت نمیاد
رونا:نه کار اشتباهی کردم
ته:...نه/اعصبی
بلند شد رفت
رونا:وا چرا اینجوری کرد....نکنه..نکنه کاری کردم.......
گوشیم زنگ خورد مامانم بود
مامان:ناهار بیاین اینجا
و غط کرد حتی نذاشت بگم میام یا نه رفتم بالا
رونا:مامانم گفت ناهار بریم خونشون
ته:باشه حاظر شو تا بریم
رونا:خیلی خب...میگم مطمئنی من کاری نکردم
ته:..نه نکردی
رونا:پس چجوری اومدم
ته: نمیدونم من خواب بودم
ینی حتی دنبالم نیومده..خیلی ناراحت شدم
رونا:آها فهمیدم/ناراحت
رفتم حاظر شدم دیدم تهیونگ وایساده تا من بیام
ته:...اینجوری میخوای بیای
رونا:آره خب مگه چیه
ته:هیچی بیا بریم
سوار ماشین شدیم بعد چند مین رسیدیم
...........
رفتیم نشستیم
جیمین: تهیونگ اون دختره رو ببین/داد
ته:دنبال رونا باش نه دخترا/داد
جیمین: ی لحظه نگاش کن آخه/داد
نگا کردم یجی بود
ته:اینکه یجیه/داد
جیمین: یجی؟یجی کیه/داد
ته:دوست رونا...بیا بریم نزدیکتر/داد
رفتیم نزدیکتر که رونا رو دیدم داشت میرقصید لباسش رفته بود بالا کلی پسرم اینجاست خیلی اعصبانی شدم دستشو گرفتم بردم بیرون
(رونا مسته )
رونا:عهه آقا ولم کن من خودم شوهر دارم
ته:شوهر تو منم
رونا:نخیر
رفت ی درخت رو بغل کرد
رونا:شوهر جونم اون آقا هه منو اذیتت میکنه
ته:/میخنده
ته:رونا بیا بریم
رونا:نمیخوامممم ولم کن
انداختم رو کولم گزاشتمش تو ماشین خواب بود نزدیک خونه بودیم که در رو باز کرد میخواست بپره پایین
ته:عهه رونا چیکار میکنی
رونا :میخوام پرواز کنممم تو آسمومااا
ته:باشه بعدا پرواز کن
رونا:نهههه من الان میخوام
رسیدیم خونه بردم گزاشتمش رو تخت
رونا:شوهرم منواذییت میکنه
ته:شوهرت؟شوهرت که ماهه
رونا:من عاشقشم
ته:چی
رونا:دوست دارممم تهیونگگگگ
ته:رونا مستی چیمیگی
رونا:نع راس میگم شاید بعدا یادم بره هاا ولی دوست دارم ولی تو نداری این منو آزار میده
ته:تو واقعا...منو دوست داری
رونا:آره از سومی جدا شو
ته:.....
که یهو منو کشید رو خودش و بوسم کرد با دوتا دستاش صورتمو گرفته بود منم همراهی کردم...که یهو خوابش برد پتو کشیدم روش و رفتم اتاقم و خوابیدم خیلی خوشحال بودم
ساعت۱۱ صبح:
رونا ویو:
با سردرد بیدار شدم دیشب خیلی مست بودم هیچی یادم نمیاد خداکنه کاری نکرده باشم رفتم جلو اینه
رونا:/جیغ میزنه
رونا:یا خدااا این چه ریختیه
آرایشم پلمیده بود رفتم دوش گرفتم و رفتم پایین تهیونگ سرش تو گوشی بود
رونا:صبح بخیر
ته:صبح بخیر
رونا:چخبر
ته:هیچ
رونا:دیشب من چجوری اومدم
ته:یادت نمیاد
رونا:نه کار اشتباهی کردم
ته:...نه/اعصبی
بلند شد رفت
رونا:وا چرا اینجوری کرد....نکنه..نکنه کاری کردم.......
گوشیم زنگ خورد مامانم بود
مامان:ناهار بیاین اینجا
و غط کرد حتی نذاشت بگم میام یا نه رفتم بالا
رونا:مامانم گفت ناهار بریم خونشون
ته:باشه حاظر شو تا بریم
رونا:خیلی خب...میگم مطمئنی من کاری نکردم
ته:..نه نکردی
رونا:پس چجوری اومدم
ته: نمیدونم من خواب بودم
ینی حتی دنبالم نیومده..خیلی ناراحت شدم
رونا:آها فهمیدم/ناراحت
رفتم حاظر شدم دیدم تهیونگ وایساده تا من بیام
ته:...اینجوری میخوای بیای
رونا:آره خب مگه چیه
ته:هیچی بیا بریم
سوار ماشین شدیم بعد چند مین رسیدیم
...........
۷.۲k
۰۳ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.