دستش را روی قلبش گذاشت
دستش را روی قلبش گذاشت
چشمانش را بست
و در خیال خود شانه های تو را بوسید
تو معلوم ترینِ قلب من
و من مجهول ترین ضمیر تو
ای قوم پاکیزه سرشت من با من چه کردی؟
چشمانش را بست
و در خیال خود شانه های تو را بوسید
تو معلوم ترینِ قلب من
و من مجهول ترین ضمیر تو
ای قوم پاکیزه سرشت من با من چه کردی؟
۲.۰k
۱۳ دی ۱۴۰۳