سناریو💛🌟
سناریو💛🌟
وقتی تو ایران میرین جشن عقد😂😐
نام جون (* بزرگوار کله قندای بالاسر عروسو + کله داماد به چوخ داد#-#
جین : ا.ت
ا.ت : بله ؟
جین : چرا همش میگن عروس میره ولی همینجا نشسته ؟!*-*
ا.ت :😐💔
عروس:😐💔
عاقد :😐💔
کلهم مراسم عقد ایران: 😐💔
یونگی جان که وسط مراسم کلا خوابشون برده😐
هوپی : داره با داماد دنس باتر رو انجام میدن•-•
جی مین؟
این حضرت دارن با مامانت لباس زن عموتو مسخره میکنن =-=
مامانت: چه دامادی دارم ... ایشالا عمه زنت فدات شه🙂
ته یونگ: : یه سوال چرا عروس بله رو گفت ولی داماد پدر عروسو بقل کرد🥲
جونگ کوک : ا.ت چرا من ازت مهریه نگرفتم ؟
ا.ت : مهریه رو عروس میگیره 😐
کوک : داداشت بهم گفت شبیه عروس شدم تا داماد ... از عروس بودن فقط خفتش به ما رسیده ! اصن من مهریمو میزارم اجرا🥲
#سناریو
#Park_Jiyoon
وقتی تو ایران میرین جشن عقد😂😐
نام جون (* بزرگوار کله قندای بالاسر عروسو + کله داماد به چوخ داد#-#
جین : ا.ت
ا.ت : بله ؟
جین : چرا همش میگن عروس میره ولی همینجا نشسته ؟!*-*
ا.ت :😐💔
عروس:😐💔
عاقد :😐💔
کلهم مراسم عقد ایران: 😐💔
یونگی جان که وسط مراسم کلا خوابشون برده😐
هوپی : داره با داماد دنس باتر رو انجام میدن•-•
جی مین؟
این حضرت دارن با مامانت لباس زن عموتو مسخره میکنن =-=
مامانت: چه دامادی دارم ... ایشالا عمه زنت فدات شه🙂
ته یونگ: : یه سوال چرا عروس بله رو گفت ولی داماد پدر عروسو بقل کرد🥲
جونگ کوک : ا.ت چرا من ازت مهریه نگرفتم ؟
ا.ت : مهریه رو عروس میگیره 😐
کوک : داداشت بهم گفت شبیه عروس شدم تا داماد ... از عروس بودن فقط خفتش به ما رسیده ! اصن من مهریمو میزارم اجرا🥲
#سناریو
#Park_Jiyoon
۳.۹k
۲۲ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.