اخرین نفر
اخرین نفر
پارت۲۶
ادمین ویو:
همونطور که اشک می ریخت با صدا ایفون پرید دویید تا درو باز کنه چند بارم نزدیک بود بخوره زمین چشماشو توی اینه برسی کرد قرمز قرمز اشکای خشکشو پاک کرد و درو باز کرد
شوگا:نیکی...!
وقتی صورت نیکی رو دید دنیاش خراب شد سیاه شد تباه شد فورا بغلش کرد
شوگا:اینا...همش...به خاطر حرفای منه؟
نیکی:ن...نه
شوگا:حتی صداتم خش داره از کی داری گریه می کنی هوم؟نمی گی من نگرانتم؟
نیکی به شونه هاش چنگ زد و بغلش کرد اوردش تو و درو بست و دوباره اشکاش اوج گرف
توی بغل شوگا گم می شد و فقط این الان ارومش می کرد تصمیم گرفت خودشو راحت کنه
نیکی:شو...شوگا
شوگا:شششش
نیکی:من...تصمیممو گرفتم
شوگا با تعجب نگاهش کرد نیکی هم سرشو بالا اورد و چشم توی چشم شد
شوگا:تصمیم؟
نیکی:من...من...دوست دارم ...تازه دارم می فهمم روحم نمی تونه دور از تو باشه...حتی اگه ممنو بشکنی هم مهم نیست دربارهی تو فقط به قلبم گوش می دم
دست شوگا کمر نیکی رو نوازش کرد
شوگا:مجبور نیستی(اروم)
نیکی:چرا مجبورم برای نجات خودم و خودت
شوگا سرشو بوسید
شوگا:الان اینا مهم نیست بشین تا یه لیوان اب بیارم
پارت۲۶
ادمین ویو:
همونطور که اشک می ریخت با صدا ایفون پرید دویید تا درو باز کنه چند بارم نزدیک بود بخوره زمین چشماشو توی اینه برسی کرد قرمز قرمز اشکای خشکشو پاک کرد و درو باز کرد
شوگا:نیکی...!
وقتی صورت نیکی رو دید دنیاش خراب شد سیاه شد تباه شد فورا بغلش کرد
شوگا:اینا...همش...به خاطر حرفای منه؟
نیکی:ن...نه
شوگا:حتی صداتم خش داره از کی داری گریه می کنی هوم؟نمی گی من نگرانتم؟
نیکی به شونه هاش چنگ زد و بغلش کرد اوردش تو و درو بست و دوباره اشکاش اوج گرف
توی بغل شوگا گم می شد و فقط این الان ارومش می کرد تصمیم گرفت خودشو راحت کنه
نیکی:شو...شوگا
شوگا:شششش
نیکی:من...تصمیممو گرفتم
شوگا با تعجب نگاهش کرد نیکی هم سرشو بالا اورد و چشم توی چشم شد
شوگا:تصمیم؟
نیکی:من...من...دوست دارم ...تازه دارم می فهمم روحم نمی تونه دور از تو باشه...حتی اگه ممنو بشکنی هم مهم نیست دربارهی تو فقط به قلبم گوش می دم
دست شوگا کمر نیکی رو نوازش کرد
شوگا:مجبور نیستی(اروم)
نیکی:چرا مجبورم برای نجات خودم و خودت
شوگا سرشو بوسید
شوگا:الان اینا مهم نیست بشین تا یه لیوان اب بیارم
۶.۲k
۱۱ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.