چند پارتی
چند پارتی(جونگکوک)
p3
اومد در گوشم
هو: تا ۵دقیقه ی دیگه بیا پشت مدرسه وگرنه الان داد میزنم میگم که تو ازم اخاذی کردی و تهدیدم کردی بهت الکی نمره بدم
خیلی ترسیدم چون توی مدرسه ی ما همه نمره های خوب میگرین و اگر همچین چیز مسخره ای رو بشنون مطمعنم که کلا طرد میشم
اون رفت منم به مین هی گفتم که باید برم و چیزی توی مدرسه جاگذاشتم
کلاس ما یه در داره به پشت مدرسه
رفتم داخل مدرسه با طردید درو باز کردم
هو اونجا وایساده بود
هو: خوبه اومدی
ات: چیکارم داری؟
هو: وایسا بیبی گرل تازه اومدی
ات: به من نگو بیبی گرل
هو: چرا نگم؟!
ات: چ... چون چون من دوست پسر دارم
هو خندع ای کرد و گفت
هو: هه میدونم داری دروغ میگی کیه!؟
ات: خب خب جونگکوک
هو: اون جئون عوضی!؟
ات: اره الانم متتظرمه
سریع با دو از اونجا رفتم قلبم داشت تند تند میزد
میترسیدم که الان که مدرسه خالیه کاری کنه باهام پس دوباره دوییدم و از مدرسه خارج شدم چند متر که از مدرسه دور شدم دیگه خیالم راحت شد بوده که یادم اومد من الان باید پیاده برم🤦♀
خونه ی ما خیلی دوره و الان پدرم سرکاره
مادرم هم که جاییه که نمیتونه بیاد
بعد۱ساعت پیاده روی تقریبا رسیده بودم به خونه سرکوچه بودم خیالم ار بابت اون هوی عوضی راحت بود یکی دست گذاشت روی دهنم برگشتم اون هو بود نمیتونستم جیغ بزنم قلبم نزدیک بود از جا بزنه بیرون انقدر تند میزد خاست منو با خودش ببره....
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
گایز اینم پارت جدید دوتا پارت دیگه تموم میشهـ 🥺🫶🏻
p3
اومد در گوشم
هو: تا ۵دقیقه ی دیگه بیا پشت مدرسه وگرنه الان داد میزنم میگم که تو ازم اخاذی کردی و تهدیدم کردی بهت الکی نمره بدم
خیلی ترسیدم چون توی مدرسه ی ما همه نمره های خوب میگرین و اگر همچین چیز مسخره ای رو بشنون مطمعنم که کلا طرد میشم
اون رفت منم به مین هی گفتم که باید برم و چیزی توی مدرسه جاگذاشتم
کلاس ما یه در داره به پشت مدرسه
رفتم داخل مدرسه با طردید درو باز کردم
هو اونجا وایساده بود
هو: خوبه اومدی
ات: چیکارم داری؟
هو: وایسا بیبی گرل تازه اومدی
ات: به من نگو بیبی گرل
هو: چرا نگم؟!
ات: چ... چون چون من دوست پسر دارم
هو خندع ای کرد و گفت
هو: هه میدونم داری دروغ میگی کیه!؟
ات: خب خب جونگکوک
هو: اون جئون عوضی!؟
ات: اره الانم متتظرمه
سریع با دو از اونجا رفتم قلبم داشت تند تند میزد
میترسیدم که الان که مدرسه خالیه کاری کنه باهام پس دوباره دوییدم و از مدرسه خارج شدم چند متر که از مدرسه دور شدم دیگه خیالم راحت شد بوده که یادم اومد من الان باید پیاده برم🤦♀
خونه ی ما خیلی دوره و الان پدرم سرکاره
مادرم هم که جاییه که نمیتونه بیاد
بعد۱ساعت پیاده روی تقریبا رسیده بودم به خونه سرکوچه بودم خیالم ار بابت اون هوی عوضی راحت بود یکی دست گذاشت روی دهنم برگشتم اون هو بود نمیتونستم جیغ بزنم قلبم نزدیک بود از جا بزنه بیرون انقدر تند میزد خاست منو با خودش ببره....
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
گایز اینم پارت جدید دوتا پارت دیگه تموم میشهـ 🥺🫶🏻
۱۹.۹k
۱۷ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.