عشق لجباز من پارت 1

کوک:او بیبی مون خشنه

از زبان ا/ت
داشتن بازی می کردن ولی من به ی ورم هم نبود فقط فضولیم نمی ذاشت خودمو نجات بدم تا جایی که فهمیدم اون جذابه (کوکو می گه)قمارباز خیلی حرفه ای راستشو بگم محوش شدم ولی ا/ت به خودت بیا تو یک مافیایی نباید نقطه ضعف نشون بدی . افکارم با ی پوزخند صدا دار بریده شد .
کوک:تمومه (پوزخند)
هیونجین:ی دور دیگه
کوک:نه نشد دیگه
ا/ت :میشه بپرسم اینجا چخبره؟(سرد)
کوک:خبر اینه که تو از الان به بعد فقط مال خودمی بیبی

از زبان کوک
واقعا این دختر خیلی ریلکس بود اینقار از هیچی ترس نداره و این بیشتر منو به خودش جذب می کرد ولی قرار نیست اینقدر شجاع بمونی کوچولو

از زبان ا/ت
دیگه کم کم داشت حوصلم سر می رفت می خاستم چاقویی که تو استینم قایم کرده بودم رو بردارم که یک دفعه.....







برو پایین ......






بیشتر...









کم موند......







کرم ادمین فعال شد 😂😂😂
شرط 10 لایک 10 کامنت