توکیو ریونجرز تو ایران پارت ۳
چهارشنبه سوری
ا/ت همرو با صدای قاشق و قابلمه بیدار کرد:
ا/ت:پاشید صبحونه املت داریم پاشید وگرنه بهتون نمیرسه.
با این حرف همه می فشنگ از خواب پریدن نشستن سر سفره .
ا/ت و همه:ایتاداکیماسس!(نوش جان می کنیم)
همه غذا خوردن و حاضر شدن واسه شب ، شام پیتزا سفارش دادیم و بعد رفتیم چیتگر .
مایکی:چقدر شلوغه!
ا/ت:مراقب باشید گم نشید و نمیرید!
اولین ترقه رو که زدن همه پشماشون ریخت . بعد یه ربع همه برگشتیم خونه . تا صبح همه دو هم جمع شده بودیم به هم میخندیدیم:
ریندو:صداشون از گوزای ران بیشتر بود.
ران:برگردیم ژاپن من میدونم و تو .
ا/ت:بچه ها فردا بریم خرید واسه عید.
دراکن:عید؟
ا/ت:سال نو ایرانی باید بهم عیدی بدیم .
اسمایلی:به نظر باحال میاد (با خنده همیشگیش*)
هاکای:چی باید کادو بدیم؟
ا/ت:هرچی بخوای!
یکمی فکر کردم بعد یه ایده توپ به ذهنم رسید!
ا/ت:چطوره بریم ایران مال بزرگترین مال ایران!
همه:ارههه!
ا/ت همرو با صدای قاشق و قابلمه بیدار کرد:
ا/ت:پاشید صبحونه املت داریم پاشید وگرنه بهتون نمیرسه.
با این حرف همه می فشنگ از خواب پریدن نشستن سر سفره .
ا/ت و همه:ایتاداکیماسس!(نوش جان می کنیم)
همه غذا خوردن و حاضر شدن واسه شب ، شام پیتزا سفارش دادیم و بعد رفتیم چیتگر .
مایکی:چقدر شلوغه!
ا/ت:مراقب باشید گم نشید و نمیرید!
اولین ترقه رو که زدن همه پشماشون ریخت . بعد یه ربع همه برگشتیم خونه . تا صبح همه دو هم جمع شده بودیم به هم میخندیدیم:
ریندو:صداشون از گوزای ران بیشتر بود.
ران:برگردیم ژاپن من میدونم و تو .
ا/ت:بچه ها فردا بریم خرید واسه عید.
دراکن:عید؟
ا/ت:سال نو ایرانی باید بهم عیدی بدیم .
اسمایلی:به نظر باحال میاد (با خنده همیشگیش*)
هاکای:چی باید کادو بدیم؟
ا/ت:هرچی بخوای!
یکمی فکر کردم بعد یه ایده توپ به ذهنم رسید!
ا/ت:چطوره بریم ایران مال بزرگترین مال ایران!
همه:ارههه!
۱.۷k
۲۶ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.