SCARY LIFE
SCARY LIFE
PART||۴۳
جونگکوک:یعنی همه این ها بازی بود؟تو میخواستی پسره رو امتحان کنی؟(تعجب)
شوگا:شاید..
جیمین:تو....تو...تو میدونی بااحساسات دخترت بازی کردی؟..
شوگا:چطور میتونی همچین چیزی بگی ها؟..
جیمین:هه..ندیدی چجوری افتاد روی زمین؟..(بغض)
شوگا:فیلم رو هندی نکن...اون از قبل میدونست..
جیمین:جدی هستی؟(صدای لرزون)
شوگا:آره فقط یک بازی بود..چیزی نیست(بغلش کرد)
نامجو:صحنه احساسی..(لبخند)
جین:آره..کلارا باید بازیگر بشه..(خنده)
جیهوپ:منم کارگردان فیلمش میشم..(خنده)
اعضا همه باهم خندیدن...کلارا با سوهو توی ماشین بودند..سوهو نگران به کلارا نگاه میکرد..
سوهو:غلط کردم دروغ گفتم...آره من مافیام...اصلا میخواستم خودم کم کم بهت بگم..(استرس و نگران)
کلارا:...(سکوت)
سوهو:من رو نگاه کن..برگرد..ترو خدا یک لحظه برگرد قربونت بشم..(نگاه به کلارا)
کلارا:(خنده)
سوهو:داری میخندی؟
کلارا:(خنده)
سوهو:کلارا..چت شده؟ دارم میترسم..
کلارا:همش بازی بود..برای این که بابام ببینه بازم باهام میمونی یانه...(خنده)
سوهو:همه این ها پس امتحان بود..(تعجب)
کلارا:آره..ولی ببخشید که با احساسات بازی کردم..(مظلوم)
سوهو:اصلا احساسات من برای تو هست هروقت خواستی باهاش بازی کن..اشکال نداره..مهم این که واقعی نبود..(لبخند)
کلارا:از اول میدونستم مافیایی..درموردت تحقیق زیاد کردیم..
سوهو:واو..شما دختر و پدر بازیگر های عالی هستین..(خنده)
کلارا:آره...
سوهو:الان یعنی بابات جواب بله رو داده؟
کلارا:وقتیفهمید مافیایی..یکم اعتمادش بیشتر شد..اون موقع هم که دوباره اومدی سراغم دیگه گفت که قبوله..(لبخند)
سوهو:پس فردا بریم برای کارای ازدواج..
کلارا:انقدر زود؟
سوهو:دل تو دلم نیست...(ذوق)
کلارا:(خنده)
فردا به محضر رفتن..شوگا هنوز هم نمیخواست کلارا از پیشش بره..اما خوب روزگار همینه بچه ها بزرگ میشن ازدواج میکنن..چند روز دیگه هم با نوه میان پیشت...بعد از تموم شدن کارشون همه بیرون ایستادن..
جونگکوک:خواهرم رو بهت سپردم...اگه ناراحتش کنی من و تهیونگ میایم بالا سرت..(اشاره به سوهو و جدی)
سوهو:مطمعن باشین اتفاقی نمیوفته..(لبخند)
نامجو:تمامهزینه عروسی به عهده من..هیچ هزینه ای نکنین..فقط مکان رو انتخاب کنین همین..(لبخند)
کلارا:ممنون..اماواقعا لازم نیست..خودمون..
نامجو:دوست دارم کمکتون کنم..ردش نکنین..
سوهو:باشه..واقعا از لطفتون ممنونم..
جیهوپ:برای دعوت نامه هممن هماهنگ میکنم...(چشمک زد)
کلارا:خیلی هم عالی..فقط ..ما زیاد سلیقه نداریم به یک آدم بسیار جذاب و مهربون ...که سلیقه داشته باشه.. نیاز داریم(اشاره به جین)
لایک و کامنت یادتون نره❤️و بچه ها واقعا دمتون گرم حمایت هاتون عالی هست😆
PART||۴۳
جونگکوک:یعنی همه این ها بازی بود؟تو میخواستی پسره رو امتحان کنی؟(تعجب)
شوگا:شاید..
جیمین:تو....تو...تو میدونی بااحساسات دخترت بازی کردی؟..
شوگا:چطور میتونی همچین چیزی بگی ها؟..
جیمین:هه..ندیدی چجوری افتاد روی زمین؟..(بغض)
شوگا:فیلم رو هندی نکن...اون از قبل میدونست..
جیمین:جدی هستی؟(صدای لرزون)
شوگا:آره فقط یک بازی بود..چیزی نیست(بغلش کرد)
نامجو:صحنه احساسی..(لبخند)
جین:آره..کلارا باید بازیگر بشه..(خنده)
جیهوپ:منم کارگردان فیلمش میشم..(خنده)
اعضا همه باهم خندیدن...کلارا با سوهو توی ماشین بودند..سوهو نگران به کلارا نگاه میکرد..
سوهو:غلط کردم دروغ گفتم...آره من مافیام...اصلا میخواستم خودم کم کم بهت بگم..(استرس و نگران)
کلارا:...(سکوت)
سوهو:من رو نگاه کن..برگرد..ترو خدا یک لحظه برگرد قربونت بشم..(نگاه به کلارا)
کلارا:(خنده)
سوهو:داری میخندی؟
کلارا:(خنده)
سوهو:کلارا..چت شده؟ دارم میترسم..
کلارا:همش بازی بود..برای این که بابام ببینه بازم باهام میمونی یانه...(خنده)
سوهو:همه این ها پس امتحان بود..(تعجب)
کلارا:آره..ولی ببخشید که با احساسات بازی کردم..(مظلوم)
سوهو:اصلا احساسات من برای تو هست هروقت خواستی باهاش بازی کن..اشکال نداره..مهم این که واقعی نبود..(لبخند)
کلارا:از اول میدونستم مافیایی..درموردت تحقیق زیاد کردیم..
سوهو:واو..شما دختر و پدر بازیگر های عالی هستین..(خنده)
کلارا:آره...
سوهو:الان یعنی بابات جواب بله رو داده؟
کلارا:وقتیفهمید مافیایی..یکم اعتمادش بیشتر شد..اون موقع هم که دوباره اومدی سراغم دیگه گفت که قبوله..(لبخند)
سوهو:پس فردا بریم برای کارای ازدواج..
کلارا:انقدر زود؟
سوهو:دل تو دلم نیست...(ذوق)
کلارا:(خنده)
فردا به محضر رفتن..شوگا هنوز هم نمیخواست کلارا از پیشش بره..اما خوب روزگار همینه بچه ها بزرگ میشن ازدواج میکنن..چند روز دیگه هم با نوه میان پیشت...بعد از تموم شدن کارشون همه بیرون ایستادن..
جونگکوک:خواهرم رو بهت سپردم...اگه ناراحتش کنی من و تهیونگ میایم بالا سرت..(اشاره به سوهو و جدی)
سوهو:مطمعن باشین اتفاقی نمیوفته..(لبخند)
نامجو:تمامهزینه عروسی به عهده من..هیچ هزینه ای نکنین..فقط مکان رو انتخاب کنین همین..(لبخند)
کلارا:ممنون..اماواقعا لازم نیست..خودمون..
نامجو:دوست دارم کمکتون کنم..ردش نکنین..
سوهو:باشه..واقعا از لطفتون ممنونم..
جیهوپ:برای دعوت نامه هممن هماهنگ میکنم...(چشمک زد)
کلارا:خیلی هم عالی..فقط ..ما زیاد سلیقه نداریم به یک آدم بسیار جذاب و مهربون ...که سلیقه داشته باشه.. نیاز داریم(اشاره به جین)
لایک و کامنت یادتون نره❤️و بچه ها واقعا دمتون گرم حمایت هاتون عالی هست😆
۴۲۵
۲۷ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.