Family members
پارت ۱۱
کوک: شما ها برید پیش بقیه منم ماشین رو ببرم پارکینگ فرودگاه بیام
ا/ت: نمیشه..با سر به یونا اشاره کردم که تو بغلم خوابیده بود*
کوک: اوکی بزار پس باهم بریم*
**
کوک: کالسکه یونا رو با وسایلمون در آوردم و یونا رو از ا/ت گرفتم و خوابوندنمش تو کالسکه*
**
شوگا: کجا موندین؟
کوک : با چشمام به یونا اشاره کردم
لایلا: حالا بیاید بریم
ا/ت: به مامانت و بابا که چیزی نگفتین؟
لیا و لایلا: نه
نامی: بریم دیر میشه
لیا: کالسکه یونا رو نمی برید بار هواپیما؟
کوک: نه دیگه میزارم بالای صندلی
لیا: اوکی
* تو هواپیما*
کوک: موقعی که همه نشستن من وا/ت به سمت صندلی هامون حرکت کردیم و ا/ت سرجاش نشست و من آروم یونا رو از کالسکه خارج کردم و دادم بهش و خودم کالسکه رو بستم و گذاشتم بالا سر صندلی ها*..از صبح دست توعه بدش به من تو یکم استراحت کن!
ا/ت: باشه*..سرمو گذاشتم رو شونش*
کوک: صندلی ما سه خانواده کنار هم بود*
لایلا: ا/ت خسته ای؟
ا/ت: یکم
لیا:یونا از کی خوابیده؟
ا/ت: از موقعه ای که رسیدیم فرودگاه خوابش سنگین شد
لیا: اوو
کوک: اگه خدا بخواد الانا بیدار میشه😂
لیا: لایا اصلا نمیخوابد.. اصلا به زور میخوابه ( تروخدا نگاش کن!)
ا/ت: لایا بین نامجون و لیا نشسته بود *( یک سالشه)
کوک: چشم غره به ا/ت با خنده* به خالش رفته
شوگا: مینا هم..( ۲ ساله)
ا/ت: وقتی باباش تو باشی..همه مون میدونیم ( خنده)
لایلا: باید به زور بیدارش کنی!
کوک: شما ها برید پیش بقیه منم ماشین رو ببرم پارکینگ فرودگاه بیام
ا/ت: نمیشه..با سر به یونا اشاره کردم که تو بغلم خوابیده بود*
کوک: اوکی بزار پس باهم بریم*
**
کوک: کالسکه یونا رو با وسایلمون در آوردم و یونا رو از ا/ت گرفتم و خوابوندنمش تو کالسکه*
**
شوگا: کجا موندین؟
کوک : با چشمام به یونا اشاره کردم
لایلا: حالا بیاید بریم
ا/ت: به مامانت و بابا که چیزی نگفتین؟
لیا و لایلا: نه
نامی: بریم دیر میشه
لیا: کالسکه یونا رو نمی برید بار هواپیما؟
کوک: نه دیگه میزارم بالای صندلی
لیا: اوکی
* تو هواپیما*
کوک: موقعی که همه نشستن من وا/ت به سمت صندلی هامون حرکت کردیم و ا/ت سرجاش نشست و من آروم یونا رو از کالسکه خارج کردم و دادم بهش و خودم کالسکه رو بستم و گذاشتم بالا سر صندلی ها*..از صبح دست توعه بدش به من تو یکم استراحت کن!
ا/ت: باشه*..سرمو گذاشتم رو شونش*
کوک: صندلی ما سه خانواده کنار هم بود*
لایلا: ا/ت خسته ای؟
ا/ت: یکم
لیا:یونا از کی خوابیده؟
ا/ت: از موقعه ای که رسیدیم فرودگاه خوابش سنگین شد
لیا: اوو
کوک: اگه خدا بخواد الانا بیدار میشه😂
لیا: لایا اصلا نمیخوابد.. اصلا به زور میخوابه ( تروخدا نگاش کن!)
ا/ت: لایا بین نامجون و لیا نشسته بود *( یک سالشه)
کوک: چشم غره به ا/ت با خنده* به خالش رفته
شوگا: مینا هم..( ۲ ساله)
ا/ت: وقتی باباش تو باشی..همه مون میدونیم ( خنده)
لایلا: باید به زور بیدارش کنی!
۲۰.۶k
۲۶ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.