p30
چقدر این اسم براش آشنا بود، چهره ی خاص و بدن خوش تراش مردی که بعد از باز کردن چشم هاش باهاش رو به رو شده بود، توی ذهنش هک شده بود.
چرا عطر تن این مرد انقدر براش آشنا و آرامش بخش بود؟
با ذهنی مشغول،بعد از خنک شدن بدنش حوله ش رو پوشید و با باز کردن در به سمت اتاقش حرکت کرد.
روی تخت نشست و کلافه موهاش رو عقب داد، الکس که همون موقع توی چهارچوب در قرار گرفته بود با دیدن کلافگی جونگکوک به سمتش رفت.
_جونگکوک ذهنت درگیر چیه؟چرا انقدر کلافه ای؟
جونگکوک با حالت عصبی ای از سر جاش پاشد و گفت:
_چیزی بوده که من الان ازش خبر نداشته باشم؟؟؟
الکس که از همه چیز بی خبر بود، فقط لب زد:
_جونگکوک...نمیدونم داری درمورد چی حرف میزنی ولی هر چی رو که من میدونم تو خودت هم میدونی،قسم میخورم...
جونگکوک با حالت جدی ای گفت:
_فراموشش کن...همه ی اتفاقات دیروز و سوالی که الان پرسیدم رو!
الکس که از این رفتار جونگکوک داشت خونش به جوش میومد فقط از اتاق بیرون رفت و جونگکوک رو با اون حالت عصبی توی اتاق رها کرد.
در حالی که از اتاق بیرون میرفت زیرلب با خودش زمزمه کرد:
_این پسر امروز چشه؟ دیوونه شده؟ سرش به جایی خورده؟ چرا باهام اینجوری رفتار میکنه؟
بعد صداش رو بلند کرد و با حالت لجوجانه ای گفت:
_دیوونه!
جونگکوک که از حرف و حالت الکس، خنده اش گرفته بود صداش رو مثل اون بلند کرد و گفت:
_خودتی!
و با لبخندی که حرکت عجیب الکس، روی لباش نشسته بود مشغول لباس پوشیدن شد، همین الان هم دیرش شده بود و باید هر چه سریع تر به محل کارش میرفت.
#BTS#ARMY#Namjoon#Jin#Suga#Jimin#Taehyung#Jungkook#Jhope#Army_forever#BTS_forever#Love_yourself#There_is_no_next_person##I_purple_you#Purple_ocean#The_biggest_boy_band_in_the_world#mood#love#fake#butter#INTJ#INFP#INFJ#ISTP#ISFP#ENFP#ENFJ#ENTJ#ESTJ#ENTP#INTP#KIM#JEON#RM#HOSEOK#K_POP#Tipe#mbti#hot#text#biyfriend#girlfriend#fake_love#fake#taekook
#بیتیاس#کیمتهیونگ#جئونجونگکوک#کیمنامجون#کیمسوکجین#مینیونگی#جانگهوسوک#پارکجیمین#بانی#جیهوپ#ارام#شوگا#جین#ورلدوایدهندسام#کیپاپ#کره#کرهجنوبی#امبیتیای#ارمی#باتر#داینامایت#موسیقی#پاپ#رپ#اپرا#ساکسیفون#فیک#تهکوک#کوکوی#یونمین#نامجین
چرا عطر تن این مرد انقدر براش آشنا و آرامش بخش بود؟
با ذهنی مشغول،بعد از خنک شدن بدنش حوله ش رو پوشید و با باز کردن در به سمت اتاقش حرکت کرد.
روی تخت نشست و کلافه موهاش رو عقب داد، الکس که همون موقع توی چهارچوب در قرار گرفته بود با دیدن کلافگی جونگکوک به سمتش رفت.
_جونگکوک ذهنت درگیر چیه؟چرا انقدر کلافه ای؟
جونگکوک با حالت عصبی ای از سر جاش پاشد و گفت:
_چیزی بوده که من الان ازش خبر نداشته باشم؟؟؟
الکس که از همه چیز بی خبر بود، فقط لب زد:
_جونگکوک...نمیدونم داری درمورد چی حرف میزنی ولی هر چی رو که من میدونم تو خودت هم میدونی،قسم میخورم...
جونگکوک با حالت جدی ای گفت:
_فراموشش کن...همه ی اتفاقات دیروز و سوالی که الان پرسیدم رو!
الکس که از این رفتار جونگکوک داشت خونش به جوش میومد فقط از اتاق بیرون رفت و جونگکوک رو با اون حالت عصبی توی اتاق رها کرد.
در حالی که از اتاق بیرون میرفت زیرلب با خودش زمزمه کرد:
_این پسر امروز چشه؟ دیوونه شده؟ سرش به جایی خورده؟ چرا باهام اینجوری رفتار میکنه؟
بعد صداش رو بلند کرد و با حالت لجوجانه ای گفت:
_دیوونه!
جونگکوک که از حرف و حالت الکس، خنده اش گرفته بود صداش رو مثل اون بلند کرد و گفت:
_خودتی!
و با لبخندی که حرکت عجیب الکس، روی لباش نشسته بود مشغول لباس پوشیدن شد، همین الان هم دیرش شده بود و باید هر چه سریع تر به محل کارش میرفت.
#BTS#ARMY#Namjoon#Jin#Suga#Jimin#Taehyung#Jungkook#Jhope#Army_forever#BTS_forever#Love_yourself#There_is_no_next_person##I_purple_you#Purple_ocean#The_biggest_boy_band_in_the_world#mood#love#fake#butter#INTJ#INFP#INFJ#ISTP#ISFP#ENFP#ENFJ#ENTJ#ESTJ#ENTP#INTP#KIM#JEON#RM#HOSEOK#K_POP#Tipe#mbti#hot#text#biyfriend#girlfriend#fake_love#fake#taekook
#بیتیاس#کیمتهیونگ#جئونجونگکوک#کیمنامجون#کیمسوکجین#مینیونگی#جانگهوسوک#پارکجیمین#بانی#جیهوپ#ارام#شوگا#جین#ورلدوایدهندسام#کیپاپ#کره#کرهجنوبی#امبیتیای#ارمی#باتر#داینامایت#موسیقی#پاپ#رپ#اپرا#ساکسیفون#فیک#تهکوک#کوکوی#یونمین#نامجین
۳.۲k
۱۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.