خاطرات گذشته ام ( 3 )
ته : ( بلند شد از جاش و رفت...)
-
-
ا/ت : ای خدااا چه گیری کردممم منو میخواد چیکار اصلا اینجا کجاست... خدایااا خودت کمکم کن.. اینجوری داشتم حرف میزدم که چشم به کلید بالا کمد افتاد... ( باید یجوری پاشم اونو بردارم... من اصلا نمیتونم بمونم اینجا....)
-
-
-
میخواستم بلند شم که یهو یه خدمتکار وارد اتاق شد..
خدمتکار : اقا خواستن که شمارو حاظر کنم برای امشب
ا/ت : جانم؟
خدمتکار : ( گوش نداد بهم و اومد نزدیک تر خواست بهم دست بزنه که جیغ زدم)
ا/ت : ولممم کننن معلوم هست چی میگی؟؟؟ چرا چرت پرت تحویل من میدیددد یکی درست حسابی بهم توضیح بده ببینم اینجا چخبرههه
-
-
-
که یهو در باز شد
ته : معلوم هست امروز چقد جیغ و داد کشیدی سرممم رفت...
خدمتکار : اقا من تقصیری نداشتم خودشون نذاشت..
ته : باشه لازم نیست میتونی بری
ا/ت : تو معلوم هست چیکار میکنی؟؟؟ منو چرا اوردی اینجااا؟؟؟
ته : نمیخوای که من لباسات رو عوض کنم؟
ا/ت : چرااا چرت پرت میگییی منو چرا اوردی؟
ته : هوفف خسته شدماا ( اومد دستشو کشید سرم)
-
-
-
( خیلی حس اشنایی بود منو یاد... یاد یچیزی مینداخت خیلی اروم شدم با اینکه این مرد غریبه اس دوست داشتم همینجوری دستش رو سرم باشه و نازم کنه...)
-
-
-
فلش بک به زندگی قبلی :
تهیونگ : امروزز انقد شلوغ کردییی خستهه شدی بیاا یکم زیر این درخت دراز بکشیم..
ا/ت : هوممم باشه ولی من شلوغ نکردمم
تهیونگ : ( دوتایی با ا/ت نشست و دستشو گذاشت رو سر ا/ت و نوازشش کرد)
-
-
فلش بک به لحظه حال :
ته : زود باش الان بلند شو میخوام ببرمت یجایی
ا/ت : من...من نفهمیدم الان چرا اون رو تعریف کردی برام شاید من نیستم شاید یکی دیگه اس عمرا بتونه من باشم نه نه من نیستم
ته : هعیی زود باش اذیتم نکن میدونی که عصبی شم خیلی اذیتت میکنم
ا/ت : منظورت چیه؟
ته : ( بلند شد و دست ا/ت رو گرفت و بلندش کرد و برد حموم....)
پایان پارت ۳
شرط برای پارت بعدی : ۱۳ لایکک خوشگل
-
-
ا/ت : ای خدااا چه گیری کردممم منو میخواد چیکار اصلا اینجا کجاست... خدایااا خودت کمکم کن.. اینجوری داشتم حرف میزدم که چشم به کلید بالا کمد افتاد... ( باید یجوری پاشم اونو بردارم... من اصلا نمیتونم بمونم اینجا....)
-
-
-
میخواستم بلند شم که یهو یه خدمتکار وارد اتاق شد..
خدمتکار : اقا خواستن که شمارو حاظر کنم برای امشب
ا/ت : جانم؟
خدمتکار : ( گوش نداد بهم و اومد نزدیک تر خواست بهم دست بزنه که جیغ زدم)
ا/ت : ولممم کننن معلوم هست چی میگی؟؟؟ چرا چرت پرت تحویل من میدیددد یکی درست حسابی بهم توضیح بده ببینم اینجا چخبرههه
-
-
-
که یهو در باز شد
ته : معلوم هست امروز چقد جیغ و داد کشیدی سرممم رفت...
خدمتکار : اقا من تقصیری نداشتم خودشون نذاشت..
ته : باشه لازم نیست میتونی بری
ا/ت : تو معلوم هست چیکار میکنی؟؟؟ منو چرا اوردی اینجااا؟؟؟
ته : نمیخوای که من لباسات رو عوض کنم؟
ا/ت : چرااا چرت پرت میگییی منو چرا اوردی؟
ته : هوفف خسته شدماا ( اومد دستشو کشید سرم)
-
-
-
( خیلی حس اشنایی بود منو یاد... یاد یچیزی مینداخت خیلی اروم شدم با اینکه این مرد غریبه اس دوست داشتم همینجوری دستش رو سرم باشه و نازم کنه...)
-
-
-
فلش بک به زندگی قبلی :
تهیونگ : امروزز انقد شلوغ کردییی خستهه شدی بیاا یکم زیر این درخت دراز بکشیم..
ا/ت : هوممم باشه ولی من شلوغ نکردمم
تهیونگ : ( دوتایی با ا/ت نشست و دستشو گذاشت رو سر ا/ت و نوازشش کرد)
-
-
فلش بک به لحظه حال :
ته : زود باش الان بلند شو میخوام ببرمت یجایی
ا/ت : من...من نفهمیدم الان چرا اون رو تعریف کردی برام شاید من نیستم شاید یکی دیگه اس عمرا بتونه من باشم نه نه من نیستم
ته : هعیی زود باش اذیتم نکن میدونی که عصبی شم خیلی اذیتت میکنم
ا/ت : منظورت چیه؟
ته : ( بلند شد و دست ا/ت رو گرفت و بلندش کرد و برد حموم....)
پایان پارت ۳
شرط برای پارت بعدی : ۱۳ لایکک خوشگل
۸.۴k
۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.