تکپارتی(درخواستی)
#تک_پارتی #تکپارتی
#درخواستی
#لینو
&وقتی نمیذاری ببوستت..
علامت ا.ت÷ علامت لینو×
پسرک همینطور که با کلافگی سرشو با دو دستش گرفته بود با صدای نسبتا بلندی گفت..
×میشه بگی چه اشتباهی کردم؟
خنده محوی به خاطر کرم ریزیت کرده و با حالت جدی ادامه دادی:چی اشتباهی عزیزم؟تو هیچ کار اشتباهی نکردی!
×خوبه*نگاهشو کلافه بار بهت داد*پس چرا نمیذاری ببوسمت؟
÷نه..من کی نذاش..
اونقد کلافه اش کرده بودی که بدون اجازه به اتمام رسوندن حرفت ادامه داد:صب که از خواب بیدار شدم و ظهر که از کار برگشتم و چند دقیقه پیش که چندین بار سعی کردم ببوسمت که پسم زدی!!
دوباره جوری که لینو نبینه خنده ریزی زده و با زدن خودت به کوچه علی چپ با حالت جدی ادامه دادی:اوه..کی؟من که متوجه نشدم!
×پس که متوجه نشدی؟*از رو مبل برخواست و به طرفت امد و و با رسیدن بهت کمرتو محکم گرفت و چسبوند به تن خودش و با دستش جونتو گرفت و سرتو به بالا هدایت داد به لبت خیره شد و سرشو بدون هیچ تردیدی برای بوسیدنت به پایین آورد ولی تو با برگردوندنه سرت دوباره و دوباره پسش زدی!*
هوف بلندی که نشون دهنده خشم و کلافگی اش میشد کشید و با ولوم صدای که سعی داشت خشمشو بروز نده ادامه داد..
×گفتی پسم نمیزنی..گفتی متوجه نشدی..پس این چیه دختر؟چه مجازات کوفتیه ها؟چه غلطی خوردم که خودم هم نمیدونم؟!
به زور خندتو کنترل کرده و با چرخوندن سرت دوباره به چشای کلافه اش خیره شدی تو تازه متوجه شده بودی که لبات عین یه مواده که هر لحظه و هر ثانیه این پسر بهشون نیاز داشت!
چیزی نمیگفتیو این بیشتر آزارش میداد..
×میشه بگی چرا..نمیذاری*دستشو از چونت برداشت و رو لبات گذاشت*طعمشون کنم؟دیونه میشم ا.ت خواهش میکنم!
لباشو آروم نزدیک لبات آورد و تا خواست رو لبات بذاره که اینبار نیز پسش زدی و این کارت مساوی شد با گرفته شدن ناگهانی رون پاهات و گذاشته شدنت رو اپن..
×گفتم راه بیا..نه؟*عصبی*
دو دستاشو محکم دور صورتت قرار داد که نتونی پسش بزنی..
×حالا اگه تونستی...مقاومت کن خانم لی ا.ت!
لباشو محکم رو لبات کوبوند و عمیق جوری که انگار چندین سال هاست ازشون محروم بود بوسیدشون و تو چون کرم ریزیتو نمیتونستی ادامه بدی تصمیم گرفتی باهاش همکاری کنی..البته نمیکردی هم براش مهم نبود اون همین الانش هم در حال کندن لبات از جاشون بود!
The end. . .
#درخواستی
#لینو
&وقتی نمیذاری ببوستت..
علامت ا.ت÷ علامت لینو×
پسرک همینطور که با کلافگی سرشو با دو دستش گرفته بود با صدای نسبتا بلندی گفت..
×میشه بگی چه اشتباهی کردم؟
خنده محوی به خاطر کرم ریزیت کرده و با حالت جدی ادامه دادی:چی اشتباهی عزیزم؟تو هیچ کار اشتباهی نکردی!
×خوبه*نگاهشو کلافه بار بهت داد*پس چرا نمیذاری ببوسمت؟
÷نه..من کی نذاش..
اونقد کلافه اش کرده بودی که بدون اجازه به اتمام رسوندن حرفت ادامه داد:صب که از خواب بیدار شدم و ظهر که از کار برگشتم و چند دقیقه پیش که چندین بار سعی کردم ببوسمت که پسم زدی!!
دوباره جوری که لینو نبینه خنده ریزی زده و با زدن خودت به کوچه علی چپ با حالت جدی ادامه دادی:اوه..کی؟من که متوجه نشدم!
×پس که متوجه نشدی؟*از رو مبل برخواست و به طرفت امد و و با رسیدن بهت کمرتو محکم گرفت و چسبوند به تن خودش و با دستش جونتو گرفت و سرتو به بالا هدایت داد به لبت خیره شد و سرشو بدون هیچ تردیدی برای بوسیدنت به پایین آورد ولی تو با برگردوندنه سرت دوباره و دوباره پسش زدی!*
هوف بلندی که نشون دهنده خشم و کلافگی اش میشد کشید و با ولوم صدای که سعی داشت خشمشو بروز نده ادامه داد..
×گفتی پسم نمیزنی..گفتی متوجه نشدی..پس این چیه دختر؟چه مجازات کوفتیه ها؟چه غلطی خوردم که خودم هم نمیدونم؟!
به زور خندتو کنترل کرده و با چرخوندن سرت دوباره به چشای کلافه اش خیره شدی تو تازه متوجه شده بودی که لبات عین یه مواده که هر لحظه و هر ثانیه این پسر بهشون نیاز داشت!
چیزی نمیگفتیو این بیشتر آزارش میداد..
×میشه بگی چرا..نمیذاری*دستشو از چونت برداشت و رو لبات گذاشت*طعمشون کنم؟دیونه میشم ا.ت خواهش میکنم!
لباشو آروم نزدیک لبات آورد و تا خواست رو لبات بذاره که اینبار نیز پسش زدی و این کارت مساوی شد با گرفته شدن ناگهانی رون پاهات و گذاشته شدنت رو اپن..
×گفتم راه بیا..نه؟*عصبی*
دو دستاشو محکم دور صورتت قرار داد که نتونی پسش بزنی..
×حالا اگه تونستی...مقاومت کن خانم لی ا.ت!
لباشو محکم رو لبات کوبوند و عمیق جوری که انگار چندین سال هاست ازشون محروم بود بوسیدشون و تو چون کرم ریزیتو نمیتونستی ادامه بدی تصمیم گرفتی باهاش همکاری کنی..البته نمیکردی هم براش مهم نبود اون همین الانش هم در حال کندن لبات از جاشون بود!
The end. . .
۴۵.۱k
۰۸ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.