♡I'm Army ♡ ♡پارت ۸♡
ات: وارد مهمونی شدم و حس کردم تمام نگاه ها روم هست و اروم رفتم پایین و کنار جیسو وایسادم
جیسو: خیلی خوشگل شدی
ات: مرسی
یهو موزیک پخش شد
و پی دی نیم به کوک اشاره کرد که بره با جیسو برقصه نمیدونم چرا احساس ناراحتی کردم که یهو تهوینگ اومد و گفت
تهیونگ : امشب با من میرقصی
ات: بله
و رفتیم شروع کردیم به رقصیدن
کوکی: چرا من باید با جیسو برقصم چرا تهیونگ نباید با جیسو برقصه و من با ات چرا همش اینجوری میشه
جیسو: چیزی شده
کوکی: نه
که یهو یک اهنگ رمانتیک پخش شد
از زبون ات: خیلی ناراحت بودم که با کوکی نمیرقصم که یهو اهنگ رمانتیک پخش شده و تهیونگ دست شو گزاشت دور کمرم و منم دستم و حلقه کردم دو گردنش
کوکی: نمیتونم اینطوری نمیتونم ببینم اون دوتا دارن باهم میرقصن
که یهو دست ها عوض شد و ات اومد بغل من و حس خیلی خوبی داشتم
ات: وقتی دست ها عوض شد احساس ارامش و تپش قلب گرفتم
کوکی: دوست پسر داری؟
ات: نه چه طور؟
کوکی: اخه خیلی گرم گرفته بود با تهیونگ
ات: مدل رقصش این بود به من چه
کوکی: اِ پس با منم باید اون طوری به رقصی
ات: منظورت چیه ؟
کوکی : هیچی
ات:بعد از چند ثانیه اهنگ تموم شد و اومدم برم که کوکی دستم و گرفت و برد تو یکی از اتاق ها و در بست و من و پرت کرد رک تخت و رفت سمت در و درو قفل کرد
ات:چی.... کار میکنی
کوکی:گفتم که باید مثل تهیونگ با من برقصی
ات:متوجه نمیشم میشه تو ضیح بدی
کوکی:باش
یهو لباش ک محکم کوبید رو لبام و نمیدونم چرا کلی همراهیش میکردم که کوک دست شو برد زیر تو لباسم وگزاشت رو پهلوم و دست شو بالا پایین میبرد و منم دستم ک دور گردنش حلقه کردم و همینطوری ادامه میدادیم که با کم اوردم نفس جدا شدیم
کوکی: خب ات دوست دختر من میشی
ات: من باید فکر کنم
کوکی: نمیشه من امشب جوابم و میخوام
ات: پس تا اخر امشب بهم وقت بده
کوکی: باشه و
کوکی از اتاق رفت بیرون
ات: وایی یعنی این واقعیت داشت خیلی حس خوبی داشت باید فکر کنم
مهمونی تموم شد و منم رفتم سمت ماشین که یکی اومد و گفت که اقا ی کوک میکاپش بهم خورده
پی دی نیم: ات تو برو درست ش کن شبم با کوک بیا
ات: باشه و رفتم سمت در و اون مرده رفت وارد اتاق شدم که یک دست من و کشوند و یک دست دیگه درو بست ک من و کوبوند به دیوار
کوک: خوب منتظر جواب هستم
ات: اینجوری بگم
کوک: اره چون اگ بگی بله همین جا بوسمون و درست میکنم ولی اگه بگی نه کاری میکنم که عاشقم بشی
ات: لازم نیست کاری کنی که عاشقت بشم چون من دیگه مال تو هستم
کوکی: چی یعنی گفتی باشه مرسی ات قول میدم نزارم ناراحت شی قول میدم هیچ وقت نزارم اسیب ببینی
ات: میدونم که سر قولت هستی
کوکی: حالا نوبت اولین بوسمونخ
ات: سومین منظورته
کوکی : اولین بوسه ی شروع رابطمون وگفتم
ات: منطقی ب
نزاشت حرفم و بزنم و شروع کرد به بوسیدنم
جیسو: خیلی خوشگل شدی
ات: مرسی
یهو موزیک پخش شد
و پی دی نیم به کوک اشاره کرد که بره با جیسو برقصه نمیدونم چرا احساس ناراحتی کردم که یهو تهوینگ اومد و گفت
تهیونگ : امشب با من میرقصی
ات: بله
و رفتیم شروع کردیم به رقصیدن
کوکی: چرا من باید با جیسو برقصم چرا تهیونگ نباید با جیسو برقصه و من با ات چرا همش اینجوری میشه
جیسو: چیزی شده
کوکی: نه
که یهو یک اهنگ رمانتیک پخش شد
از زبون ات: خیلی ناراحت بودم که با کوکی نمیرقصم که یهو اهنگ رمانتیک پخش شده و تهیونگ دست شو گزاشت دور کمرم و منم دستم و حلقه کردم دو گردنش
کوکی: نمیتونم اینطوری نمیتونم ببینم اون دوتا دارن باهم میرقصن
که یهو دست ها عوض شد و ات اومد بغل من و حس خیلی خوبی داشتم
ات: وقتی دست ها عوض شد احساس ارامش و تپش قلب گرفتم
کوکی: دوست پسر داری؟
ات: نه چه طور؟
کوکی: اخه خیلی گرم گرفته بود با تهیونگ
ات: مدل رقصش این بود به من چه
کوکی: اِ پس با منم باید اون طوری به رقصی
ات: منظورت چیه ؟
کوکی : هیچی
ات:بعد از چند ثانیه اهنگ تموم شد و اومدم برم که کوکی دستم و گرفت و برد تو یکی از اتاق ها و در بست و من و پرت کرد رک تخت و رفت سمت در و درو قفل کرد
ات:چی.... کار میکنی
کوکی:گفتم که باید مثل تهیونگ با من برقصی
ات:متوجه نمیشم میشه تو ضیح بدی
کوکی:باش
یهو لباش ک محکم کوبید رو لبام و نمیدونم چرا کلی همراهیش میکردم که کوک دست شو برد زیر تو لباسم وگزاشت رو پهلوم و دست شو بالا پایین میبرد و منم دستم ک دور گردنش حلقه کردم و همینطوری ادامه میدادیم که با کم اوردم نفس جدا شدیم
کوکی: خب ات دوست دختر من میشی
ات: من باید فکر کنم
کوکی: نمیشه من امشب جوابم و میخوام
ات: پس تا اخر امشب بهم وقت بده
کوکی: باشه و
کوکی از اتاق رفت بیرون
ات: وایی یعنی این واقعیت داشت خیلی حس خوبی داشت باید فکر کنم
مهمونی تموم شد و منم رفتم سمت ماشین که یکی اومد و گفت که اقا ی کوک میکاپش بهم خورده
پی دی نیم: ات تو برو درست ش کن شبم با کوک بیا
ات: باشه و رفتم سمت در و اون مرده رفت وارد اتاق شدم که یک دست من و کشوند و یک دست دیگه درو بست ک من و کوبوند به دیوار
کوک: خوب منتظر جواب هستم
ات: اینجوری بگم
کوک: اره چون اگ بگی بله همین جا بوسمون و درست میکنم ولی اگه بگی نه کاری میکنم که عاشقم بشی
ات: لازم نیست کاری کنی که عاشقت بشم چون من دیگه مال تو هستم
کوکی: چی یعنی گفتی باشه مرسی ات قول میدم نزارم ناراحت شی قول میدم هیچ وقت نزارم اسیب ببینی
ات: میدونم که سر قولت هستی
کوکی: حالا نوبت اولین بوسمونخ
ات: سومین منظورته
کوکی : اولین بوسه ی شروع رابطمون وگفتم
ات: منطقی ب
نزاشت حرفم و بزنم و شروع کرد به بوسیدنم
۲۲.۳k
۱۸ تیر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.