عشق مغرور پارت ۹

من: ا.ت دیونه شدییییییییی هااااااااااا. هوففف رفتم پایین و ماشین بوق زد. من: اومدم باو بخور منو با اون صدای عنت . رفتم سوار شدم و توی راه فکرای خیلی خبیثانه ای به سرم زد و کلی نقشه های شیطانی کشیدم . یو ها ها ها ا.ت شیطانی میشود👹👹👺👺 . راننده: خانوم رسیدیم. من: من چن بار بت بگم به من نگو خانم بگو ا.ت یا پارک ا.ت وسلام نامه تمام. اه تموم شد رفت . راننده: ببخشید خانوم حتما. من: باشه خدانگهدار. وارد شدم و دیدم همه دارن به یه گوشه نگا میکنن. پوففف اینا چه شونه دخترای چس مغز الاغ . وایسا یه سرو گوشی به اب بدم ببینم چی دیدن . دیدم دارن به خوشتیپ مدرسه نگا میکنن که در نظر من یه خرگوشه با لبخند مستطیلی (مگه خرگوش با لبخند مستطیلی داریم؟؟؟) همه بخش نگا میکردن و در حالی که داشت به کلاس میومد یه نگاه خیلی سرد بهم انداخت.و یه پوزخند سرد بهم زد. منم یه نگاه پر از نفرت و کینه بهش انداختم . رفتم سر جام نشستم . استاد اومد و درس داد و گفت که برای این آزمایش علمی کسایی که فیزیک و زیست و شیمی شون خوب باشه رو با هم میزارم تا آزمایش رو انجام بدن . به لیست کلاس نگاهی انداخت و گفت :اوووو پارک ا.ت چه کردی !!!! اصلا تو عالی هستی دختر!! اوووو کیم تهیونگ تو از همه ی پسرا عالی ترییییی. پس کیم تهیونگ و پارک ا.ت میفوتن هم. گروها دو نفر دونفره پارک ا.ت و کیم تهیونگ باهم تا همیشه برای همه ی آزمایش های دانشگاه همکاری میکنید. من: توذهنم: به فاااااخخخخ رفتم اه . اصلا بگو ت کی افتادم . ولش به درک چشم تهیونگ کور. (توهین نیس) زنگ بعد قرار بود آزمایش علمی رو انجام بدیم .رفتم لباس و عینک و دستکش برای ایمنی خودم زدم و رفتم روی صندلی نشستم . که تهیونگم اومد کنارم نشست . ته: به نظر خوشحال نیستی ؟؟من: با دیدن قیافه نحست اره اصلا خوشحال نیستم و قراره برای همیشه با هم همکاری کنیم . هه واقعا مزخرفهههههههه. بعد از خالی کردن خودم استاد اومد و گفت شروع کنید . شروع کردیم و داشتم یه مایع صورتی رنگو به موادی که درست کردم اضافه میکردم که تهیونگ دهد زد:ا.ت نه اینو داخلش نریز نه . من: تازه کار از کار گذشته بود ریختم و تو همون لحظه توسط یه نفر در آغوش گرفته شدم. دیدم گه تهیونگه.....
پایان پارت ۹
لایک و کامنت یادتون نره دوستون دارم 💛💛💛❤❤❤
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #خاص