ترس از تنهایی 🤍🖤 •°part 39°•
روی پای کوک نشست و تا جایی که میتونست روی عضوش قرار داد خودشو و بخاطر کرم درونش خودش رو تکون داد و ناله های جونگ کوک شروع شد
جونگ کوک: اه لیانا وقتی پنج راند زیرم پاره شدی شیطونی کردنو اومم بهت نشون میدم
لیانا: منم همینو میخوام ددی
جونگ کوک دیگه طاقت نداشت لیانارو بلند کرد و برد توی اتاق و در رو هم با پاش بست دختر رو گذاشت روی تخت
جونگ کوک: خودت لباساتو در بیار وگرنه جرشون میدم
لیانا: اکی
لیانا همه لباس هاش رو در اورد و جونگ کوک هم که دیگه از درد پایین تنش طاقتش تموم شده بود لباس های خودش رو سریع در اورد و روی دختر خیمه زد شروع به کیس مارک گذاشتن کردن و بعد از اون سراغ لبای دختر رفت و همزمان عضوش رو وارد کرد که صدای ناله لیانا توی بوسشون خفه شد و کوک هم شروع کرد به حرکت دادن عضوش درون لیانا و تنها صدای برخورد بدن هاشون ، ناله و بوسه های خیسشون بود که توی خونه پیچیده بود و اینکار تا پنج راند انجام دادن جوری که هر دو جونی براشون نمونده بود و سریع تو بغل هم خوابشون برد چند ساعت گذشت و نزدیک به چهار صبح بود که لیانا بلند
(لیانا)
اوففف چقدر دلم شیر کاکائو با کیک کاکائو میخواد الان یعنی بیدار کنم کوک رو آخه گناه داره ولی من خودم که نمیتونم برم بزار صداش کنم
لیانا: کوک
جونگ کوک: ........
لیانا: جونگ کوک عشقم
جونگ کوک: اومم
لیانا: میشه بیدار شی به من نگاه کنی کارت دارم
جونگ کوک: لیانا تورو خدا بیخیال دارم میمیرم از خستگی
لیانا: میدونم ولی خب یچیزی دلم میخواد
جونگ کوک چشماش یکدفعه باز شد
جونگ کوک: چییی!!؟؟ آخه الان
لیانا: خب من چیکار کنم بچت دلش میخواد
جونگ کوک: لیانا بگیر بخواب صبح برات میگیرم
لیانا: آخه
جونگ کوک: لیانا من پنج راند توت کوبیدم الان حتی نای نشستنم ندارم بیب بگیر بخواب تا صبح دیگه
لیانا: ولی من الان میخوام
جونگ کوک: نمیشه بزار صبح
لیانا باز گریه کردن رو شروع کرد
لیانا: خیلی بی ادبی خب دلم شیر کاکائو با کیک کاکائو میخواد مگه دست خودمه خودت منو حامله کردی
جونگ کوک: یاا لیانا چرا گریه میکنی آخه نصفه شبی؟
لیانا: خودم میرم با بچم میخرم اصلا
جونگ کوک: باشه بابا میرم بشین سر جات اوفف
جونگ کوک پاشد لباس هاش رو پوشید و یکم با دستش موهاش رو مرتب کرد و رفت تا چیزی که لیانا هوس کرده بود رو بخره
کپی ممنوع ❌
جونگ کوک: اه لیانا وقتی پنج راند زیرم پاره شدی شیطونی کردنو اومم بهت نشون میدم
لیانا: منم همینو میخوام ددی
جونگ کوک دیگه طاقت نداشت لیانارو بلند کرد و برد توی اتاق و در رو هم با پاش بست دختر رو گذاشت روی تخت
جونگ کوک: خودت لباساتو در بیار وگرنه جرشون میدم
لیانا: اکی
لیانا همه لباس هاش رو در اورد و جونگ کوک هم که دیگه از درد پایین تنش طاقتش تموم شده بود لباس های خودش رو سریع در اورد و روی دختر خیمه زد شروع به کیس مارک گذاشتن کردن و بعد از اون سراغ لبای دختر رفت و همزمان عضوش رو وارد کرد که صدای ناله لیانا توی بوسشون خفه شد و کوک هم شروع کرد به حرکت دادن عضوش درون لیانا و تنها صدای برخورد بدن هاشون ، ناله و بوسه های خیسشون بود که توی خونه پیچیده بود و اینکار تا پنج راند انجام دادن جوری که هر دو جونی براشون نمونده بود و سریع تو بغل هم خوابشون برد چند ساعت گذشت و نزدیک به چهار صبح بود که لیانا بلند
(لیانا)
اوففف چقدر دلم شیر کاکائو با کیک کاکائو میخواد الان یعنی بیدار کنم کوک رو آخه گناه داره ولی من خودم که نمیتونم برم بزار صداش کنم
لیانا: کوک
جونگ کوک: ........
لیانا: جونگ کوک عشقم
جونگ کوک: اومم
لیانا: میشه بیدار شی به من نگاه کنی کارت دارم
جونگ کوک: لیانا تورو خدا بیخیال دارم میمیرم از خستگی
لیانا: میدونم ولی خب یچیزی دلم میخواد
جونگ کوک چشماش یکدفعه باز شد
جونگ کوک: چییی!!؟؟ آخه الان
لیانا: خب من چیکار کنم بچت دلش میخواد
جونگ کوک: لیانا بگیر بخواب صبح برات میگیرم
لیانا: آخه
جونگ کوک: لیانا من پنج راند توت کوبیدم الان حتی نای نشستنم ندارم بیب بگیر بخواب تا صبح دیگه
لیانا: ولی من الان میخوام
جونگ کوک: نمیشه بزار صبح
لیانا باز گریه کردن رو شروع کرد
لیانا: خیلی بی ادبی خب دلم شیر کاکائو با کیک کاکائو میخواد مگه دست خودمه خودت منو حامله کردی
جونگ کوک: یاا لیانا چرا گریه میکنی آخه نصفه شبی؟
لیانا: خودم میرم با بچم میخرم اصلا
جونگ کوک: باشه بابا میرم بشین سر جات اوفف
جونگ کوک پاشد لباس هاش رو پوشید و یکم با دستش موهاش رو مرتب کرد و رفت تا چیزی که لیانا هوس کرده بود رو بخره
کپی ممنوع ❌
۷۳.۱k
۲۷ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.