تک پارتی تهیونگ
وقتی بهت خیانت میکنه بعد پشیمونه
ویو ات
چند وقت تهیونگ باهام سرد مطمئنم داره بهم خیانت میکنه آخه چند روز پیش باهم دعوا کردیم گفت اگه دوست داری برو اگه ازم خسته شدی برو کلی پسر بیرون ریخته برو با اونا ازدواج کن بعد از اون حرف مطمئن شدم داره بهم خیانت میکنه
امروز رفتم خونه مامانم تهیونگ خونه موند
۳ ساعت بعد
ات
وقتی برگشتم با صحنه بدی رو به رو شدم
تهیونگ داشت یه زن رو میبوسید
ات:تهیونگ*بغض*
تهیونگ:از میا جدا شدم رو به ات گفتم ات دیگه نمیخوامت برو
ات:وقتی این حرف رو شنیدم دیگه مردم دیگه اونجا نموندم رفتم بار
تهیونگ:میا من میرم شرکت بعد میام کارت دارم *خمار*
میا:باشه *خنده*
ویو میا
من تهیونگ رو دوست نداشتم من یکی از دوستای دوران دبستان ات هستم ولی چون ات یبار تصادف کرد حافضش رو از دست داد
ولی الان برای اینکه فقیر بودم از تهیونگ پول بگیرم ولی من خودم دوست پسر دارم الان هم یا سِجین گفتم بیاد پیشم وقتی که داشتم میبوسیدمش تهیونگ اومد
ویو تهیونگ
اومدم دیدم میا داره یکی رو میبوسه اون اون به من خیانت کرد من بیشعور بخاطر این ات رو رها کردم من عاشق ات بودم چرا چرا این کار رو کردم
تهیونگ:م.میا واقعا که من میخواستم از ات جدا شم که با توی خیانت کار باشم *با اعصبانیت*
میا:تهیونگ من دوست دوران دبستان اتم ولی بخاطر یه اتفاق منو یادش رفت ولی من برای اینکه فقیر بودم میخواستم یه زره ازن پول بگیرم ولی من سجین رو دوست دارم
تهیونگ:برو از خونم بیرونننن*داد*
میا رفت
زنگ زدم به ات کلی معذرت خواهی کردم و تعریف کردم دختره کی بود الان ۳ سال از اون موقع میگذره و الان یه بچه ۱ ساله داریم که اسمش جاناست
*پایان*
امیدوارم خوشتون اومده باشه لایک و فالو و کامنت یادتون نره بوس به کلتون🥰😘
ویو ات
چند وقت تهیونگ باهام سرد مطمئنم داره بهم خیانت میکنه آخه چند روز پیش باهم دعوا کردیم گفت اگه دوست داری برو اگه ازم خسته شدی برو کلی پسر بیرون ریخته برو با اونا ازدواج کن بعد از اون حرف مطمئن شدم داره بهم خیانت میکنه
امروز رفتم خونه مامانم تهیونگ خونه موند
۳ ساعت بعد
ات
وقتی برگشتم با صحنه بدی رو به رو شدم
تهیونگ داشت یه زن رو میبوسید
ات:تهیونگ*بغض*
تهیونگ:از میا جدا شدم رو به ات گفتم ات دیگه نمیخوامت برو
ات:وقتی این حرف رو شنیدم دیگه مردم دیگه اونجا نموندم رفتم بار
تهیونگ:میا من میرم شرکت بعد میام کارت دارم *خمار*
میا:باشه *خنده*
ویو میا
من تهیونگ رو دوست نداشتم من یکی از دوستای دوران دبستان ات هستم ولی چون ات یبار تصادف کرد حافضش رو از دست داد
ولی الان برای اینکه فقیر بودم از تهیونگ پول بگیرم ولی من خودم دوست پسر دارم الان هم یا سِجین گفتم بیاد پیشم وقتی که داشتم میبوسیدمش تهیونگ اومد
ویو تهیونگ
اومدم دیدم میا داره یکی رو میبوسه اون اون به من خیانت کرد من بیشعور بخاطر این ات رو رها کردم من عاشق ات بودم چرا چرا این کار رو کردم
تهیونگ:م.میا واقعا که من میخواستم از ات جدا شم که با توی خیانت کار باشم *با اعصبانیت*
میا:تهیونگ من دوست دوران دبستان اتم ولی بخاطر یه اتفاق منو یادش رفت ولی من برای اینکه فقیر بودم میخواستم یه زره ازن پول بگیرم ولی من سجین رو دوست دارم
تهیونگ:برو از خونم بیرونننن*داد*
میا رفت
زنگ زدم به ات کلی معذرت خواهی کردم و تعریف کردم دختره کی بود الان ۳ سال از اون موقع میگذره و الان یه بچه ۱ ساله داریم که اسمش جاناست
*پایان*
امیدوارم خوشتون اومده باشه لایک و فالو و کامنت یادتون نره بوس به کلتون🥰😘
۶۳.۳k
۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.