اولین آشنایی من !
p6
ناگهان در باشدت باز شد پسره رو تا میخورد زد!
ا/ت تعجب کرده بود که اون اینجا چیکار میکنه
تهیونگ:اینجا چه غلطی میکنی!
دست دخترو کشید و از بار بیرون آورد
توی ماشین*
تهیونگ:این چه لباس فاکی هست دیگه
ا/ت:به تو چه
تهیونگ:پس اینطور که به من چه!
تهیونگ ماشین و نگه میداره
تهیونگ:خودت برو به خونه
ا/ت:چی منظورت چیه !
تهیونگ:مگه نمیگی به من ربطی نداره پس گمشو !
ا/ت از ماشین پیاده میشه و خودش راهی خونه
رسیدن به خونه که تهیونگم میرسه(همسایه هستند میدونید دیگه)
ا/ت حتی بهش نگاه نکرد و رفت داخل !
تهیونگ ویو.......
ناگهان در باشدت باز شد پسره رو تا میخورد زد!
ا/ت تعجب کرده بود که اون اینجا چیکار میکنه
تهیونگ:اینجا چه غلطی میکنی!
دست دخترو کشید و از بار بیرون آورد
توی ماشین*
تهیونگ:این چه لباس فاکی هست دیگه
ا/ت:به تو چه
تهیونگ:پس اینطور که به من چه!
تهیونگ ماشین و نگه میداره
تهیونگ:خودت برو به خونه
ا/ت:چی منظورت چیه !
تهیونگ:مگه نمیگی به من ربطی نداره پس گمشو !
ا/ت از ماشین پیاده میشه و خودش راهی خونه
رسیدن به خونه که تهیونگم میرسه(همسایه هستند میدونید دیگه)
ا/ت حتی بهش نگاه نکرد و رفت داخل !
تهیونگ ویو.......
۱۵.۹k
۱۸ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.