پارت ۱۷
ویو ات
به هوش اومدم ولی اینجا رو نمیشناختم اصن معلوم نبود اینجا کدوم گورییه منو اوردن
یه اتاق تاریک بود بلند شدم داد زدم گفتم
اینجا کسی نیست اهای احمقا به چه اجازه ای منو اوردین اینجا ها؟! احمقای سگا در باز کنین من مبخوام برم
یهو یه صدا تو کل اتاق پخش شد
یکی: اخه دختر هم انقد بی ادب حرف نمیزنه انقدر وحشی نباش کار میدی دستت
ات:کجابیی الاغ بیا در بازکن میخوام گورمو گم کنم اصن شما کین؟!
فلش بک به اون زمان دعوا ات و. کوک از زبان کوک
ویو کوک: واقعا نمیدونم چی شده که ات اینجوریمیکنه ه
چرا از دستم فرار میکنه ات وایسا بهت میگم وایسا باهم حرف میزنیم داشتم میدویدم سمتش انقد دویدیم ولی نرسیدم اخه تا نگاه کردم دیدم اینجا رو نمیشناسم همه جا مه وجود داره اصن ندیدمش اتتتتتتت داشتم داد میزم بیب بیا بخدا برات توضیح میدم این عکسا الکیه همون لحظه دیگه نمیتونستم و نشستم که دیدم دارم گریه میکنم من عاشقتم ات کجاییی فقط بیا باور کن اینا الکیه من بهت خیانت نکردم و نمیکنم
صدا شنیدم که دیدم یه مرده ای بود به سمت حمله ور شد. وسرم داد زد و گرفت مگه نگفتم حق نداری اینجا بیای ها گفته بودم کسی حق ورود به اینجا رو نداره مگه قوانین رو. نخودی
کوک: چی نه امکان نداره یعنی اینجا نیمه ی دومه جنگله ولی ات چی
مرده: دیگه حق نداری بیای اینجا فهمیدی دست کوک میگیره و بلندش میکنه
کوک: با گریه نه ولی ات چی
مرده: ات کیه
کوک: نامزدمه اون اون باهم بحث کرد و از دستم فرار کرد اومد اینجا
مرده: چی نه وایی منکه گفته بودم اینجا نیاین خداکنه براش اتفاقی نیوفتده تو هم زود باش خطرناکه بیا برو بیرون از اینجا
کوک: ولی ات چی ها
مرده: پسره جان امید وارم. خودش پیدا بشه اتفاقی براش نیوفته
ولی اگه تو بری نه اونو پیدا میکنی نه خودتو نجات میدی اینجا خطرناکه
بزور کوکو از اینجا در میاره بیرون
کوک سریع به سمت جویی میره و. میزنه محکم تو صورت جویی
کوک: راحت شدی ها یقه جویی میگیره همینو میخواستی الان ات گمشو شده کی گفته من از تو خوشم میاد ها من ازت متنفرم اگه باهات میخندیدم دلیل نمیشد که ازت خوشم اومده باید ات رو پیدا کنی و گرنه زنده زنده خاکت میکنم میدونی که میکنم و جویی رو پرت میکنه رو زمین که دوست پسر جویی میره سمت کوک.
دوس پسر جویی: با چه اجازه ای باهاش اینجور رفتار میکنی یقه کوک رو میگره و داد میزنه
کوک: تو چی میگی ها گمشو تا همینجا نکشتمت
دوستای ات میان سمت کوک
لیان: کوک با گریه بگو. بگو دورغه ات حالش خوبه بگو که اینا شوخین
لارا: یعنی چی ها باید مواظبش بودی اینجوری میخواستی رفیقمونو خوش بخت کنی ها داد
یورا: بچه ها تقصیر کوک نیس اون دنبال ات رفت ولی ات داشت از دستش فرار میکرد
لیان: داد حتمی کوک کاری کرده بود که ات از دستش ناراحت بود که فراد کرده بود داد گریه
کوک: راست میگین تقصیر منه همش تقصیر منه اگه من مواظب اون و کارام بودم این اتفاق نمیافتاد الان میرم دنبالش
لیان: نه خیر هممون میرم دنبالش باید بگردیم دنبالش
همشون دوست های ات و. کوک دوست پسرای لیان و یورا ولارا تصمیم گرفتن برن یواشکی نیمه دوم جنگل رو بگردن
ویو ات
ات رییستون کدوم گوریه ها بهش بگید هیچ گووهی نمبتونه بخوره فقط منو ازاد کنیددددددددددددد داد
مرده: اگه قول بدی ساکت باشی وحشی بازی در نیاریی
ریسمون میاد پیشت
ات: اوکی من ارومم بهش بگید بیاد
مرده: شب میاد
ات: چیییییی داد یعنی اهم اروم شب دیره الان بگو بیاد
مرده: باشه ولی صبر کن تازه ناهارشونو تموم کنه
ات: اوک تو دلش من اینجا خودمو دارم پاره میکنم تا اون نره خر غذا کوفت کنه
بله اینم از این قسمت حمایت کنید کامنت بزارید ووبایی
به هوش اومدم ولی اینجا رو نمیشناختم اصن معلوم نبود اینجا کدوم گورییه منو اوردن
یه اتاق تاریک بود بلند شدم داد زدم گفتم
اینجا کسی نیست اهای احمقا به چه اجازه ای منو اوردین اینجا ها؟! احمقای سگا در باز کنین من مبخوام برم
یهو یه صدا تو کل اتاق پخش شد
یکی: اخه دختر هم انقد بی ادب حرف نمیزنه انقدر وحشی نباش کار میدی دستت
ات:کجابیی الاغ بیا در بازکن میخوام گورمو گم کنم اصن شما کین؟!
فلش بک به اون زمان دعوا ات و. کوک از زبان کوک
ویو کوک: واقعا نمیدونم چی شده که ات اینجوریمیکنه ه
چرا از دستم فرار میکنه ات وایسا بهت میگم وایسا باهم حرف میزنیم داشتم میدویدم سمتش انقد دویدیم ولی نرسیدم اخه تا نگاه کردم دیدم اینجا رو نمیشناسم همه جا مه وجود داره اصن ندیدمش اتتتتتتت داشتم داد میزم بیب بیا بخدا برات توضیح میدم این عکسا الکیه همون لحظه دیگه نمیتونستم و نشستم که دیدم دارم گریه میکنم من عاشقتم ات کجاییی فقط بیا باور کن اینا الکیه من بهت خیانت نکردم و نمیکنم
صدا شنیدم که دیدم یه مرده ای بود به سمت حمله ور شد. وسرم داد زد و گرفت مگه نگفتم حق نداری اینجا بیای ها گفته بودم کسی حق ورود به اینجا رو نداره مگه قوانین رو. نخودی
کوک: چی نه امکان نداره یعنی اینجا نیمه ی دومه جنگله ولی ات چی
مرده: دیگه حق نداری بیای اینجا فهمیدی دست کوک میگیره و بلندش میکنه
کوک: با گریه نه ولی ات چی
مرده: ات کیه
کوک: نامزدمه اون اون باهم بحث کرد و از دستم فرار کرد اومد اینجا
مرده: چی نه وایی منکه گفته بودم اینجا نیاین خداکنه براش اتفاقی نیوفتده تو هم زود باش خطرناکه بیا برو بیرون از اینجا
کوک: ولی ات چی ها
مرده: پسره جان امید وارم. خودش پیدا بشه اتفاقی براش نیوفته
ولی اگه تو بری نه اونو پیدا میکنی نه خودتو نجات میدی اینجا خطرناکه
بزور کوکو از اینجا در میاره بیرون
کوک سریع به سمت جویی میره و. میزنه محکم تو صورت جویی
کوک: راحت شدی ها یقه جویی میگیره همینو میخواستی الان ات گمشو شده کی گفته من از تو خوشم میاد ها من ازت متنفرم اگه باهات میخندیدم دلیل نمیشد که ازت خوشم اومده باید ات رو پیدا کنی و گرنه زنده زنده خاکت میکنم میدونی که میکنم و جویی رو پرت میکنه رو زمین که دوست پسر جویی میره سمت کوک.
دوس پسر جویی: با چه اجازه ای باهاش اینجور رفتار میکنی یقه کوک رو میگره و داد میزنه
کوک: تو چی میگی ها گمشو تا همینجا نکشتمت
دوستای ات میان سمت کوک
لیان: کوک با گریه بگو. بگو دورغه ات حالش خوبه بگو که اینا شوخین
لارا: یعنی چی ها باید مواظبش بودی اینجوری میخواستی رفیقمونو خوش بخت کنی ها داد
یورا: بچه ها تقصیر کوک نیس اون دنبال ات رفت ولی ات داشت از دستش فرار میکرد
لیان: داد حتمی کوک کاری کرده بود که ات از دستش ناراحت بود که فراد کرده بود داد گریه
کوک: راست میگین تقصیر منه همش تقصیر منه اگه من مواظب اون و کارام بودم این اتفاق نمیافتاد الان میرم دنبالش
لیان: نه خیر هممون میرم دنبالش باید بگردیم دنبالش
همشون دوست های ات و. کوک دوست پسرای لیان و یورا ولارا تصمیم گرفتن برن یواشکی نیمه دوم جنگل رو بگردن
ویو ات
ات رییستون کدوم گوریه ها بهش بگید هیچ گووهی نمبتونه بخوره فقط منو ازاد کنیددددددددددددد داد
مرده: اگه قول بدی ساکت باشی وحشی بازی در نیاریی
ریسمون میاد پیشت
ات: اوکی من ارومم بهش بگید بیاد
مرده: شب میاد
ات: چیییییی داد یعنی اهم اروم شب دیره الان بگو بیاد
مرده: باشه ولی صبر کن تازه ناهارشونو تموم کنه
ات: اوک تو دلش من اینجا خودمو دارم پاره میکنم تا اون نره خر غذا کوفت کنه
بله اینم از این قسمت حمایت کنید کامنت بزارید ووبایی
۱۱.۸k
۱۷ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.