فیک شوگا (عشق ممنوعه ی من ) پارت 3
رفتم و وارد کلاس شدم و یه صندلی رو دیدم کهخالیه رفتم طرف صندلی و از کسی که پشت صندلی بود پرسیدم: بببخشید.....ام...اینجا جای کسیه؟
با سرشو به نشانه نه تکون داد و من نشستم بعد از چند لحظه معلم وارد کلاس شد و گفت:خب....همه بشینن سر جاهاشون و ساکت باشن...
سلام کرد و خودشو معرفی کرد گفت : امیدوارم سال خوبی رو پشت سر بذاریم من معلم جغرافیتون هستم ....
همینجوری که داشت خدشو معرفی می کرد با خودم گفتم: یا خدا این دهن منو امسال صاف میکنه من از جغرافیا متنفرم و هیچی نمیفهمم
میشه گفت درسم خوب بود اما از جغرفیا متنفر بودم همینجور که توی فکر بودم یهو یه پسر جذاب وارد کلاس شد و خودشو معرفی کرد : سلام اقای معلم من شوگا هست ببشید که دیر کردم.
معلم گفت : لطفا دیگ تکرار نشه اقای شوگا بفرمایید بنشینید.
رفت سر جاش نشست .
(مدتی بعد)
زنگ خوزد و معلم خداحافظی کرد و رفت .
یه دختره اومد سمتم گفت: سلا من کانگ سو هستم خوشحالم که امسال تو این مدرسه ای
منم سلام کردم و گفتم: خوشیختم منم ا/ت هستم همچنین
گفت: وای من خیلی گشنمه میای بریم از کافه تریا چیزی بگیریم؟
گفتم : باشه چرا که نه؟
با هم رفتیم کافه تریا چیزایی که میخواستیم رو خریدیم و داشتیم باهم هم حرف میزدیم که یهو من حواسم نبود خوردم به سینی یکی دیگ و سینیش افتاد.....
منتظر پارت بعد باشید :)
با سرشو به نشانه نه تکون داد و من نشستم بعد از چند لحظه معلم وارد کلاس شد و گفت:خب....همه بشینن سر جاهاشون و ساکت باشن...
سلام کرد و خودشو معرفی کرد گفت : امیدوارم سال خوبی رو پشت سر بذاریم من معلم جغرافیتون هستم ....
همینجوری که داشت خدشو معرفی می کرد با خودم گفتم: یا خدا این دهن منو امسال صاف میکنه من از جغرافیا متنفرم و هیچی نمیفهمم
میشه گفت درسم خوب بود اما از جغرفیا متنفر بودم همینجور که توی فکر بودم یهو یه پسر جذاب وارد کلاس شد و خودشو معرفی کرد : سلام اقای معلم من شوگا هست ببشید که دیر کردم.
معلم گفت : لطفا دیگ تکرار نشه اقای شوگا بفرمایید بنشینید.
رفت سر جاش نشست .
(مدتی بعد)
زنگ خوزد و معلم خداحافظی کرد و رفت .
یه دختره اومد سمتم گفت: سلا من کانگ سو هستم خوشحالم که امسال تو این مدرسه ای
منم سلام کردم و گفتم: خوشیختم منم ا/ت هستم همچنین
گفت: وای من خیلی گشنمه میای بریم از کافه تریا چیزی بگیریم؟
گفتم : باشه چرا که نه؟
با هم رفتیم کافه تریا چیزایی که میخواستیم رو خریدیم و داشتیم باهم هم حرف میزدیم که یهو من حواسم نبود خوردم به سینی یکی دیگ و سینیش افتاد.....
منتظر پارت بعد باشید :)
۱.۱k
۰۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.