p30
جیمین: داشت میرفت جلو که ات رو ببوسه
ات هم نودلشو با دندونش کند(چه انتظاری داشتین بوسش کنه؟ 😂)
جیمین: یاااا اصلا رمانتیک بازی بلد نیستی (اخم)
ات: جر خورد از خنده
جیمین: چیشده؟ چرا میخندی(اخم)
ات: وای چه با حس میومدی جلو بعد یهو من.... جر خورد از خنده نقش زمین شد(😐)
جیمین: یااااا نخند(خودشم خندش گرفت)
ات: خودتم داری میخندی یااا(جررر میخوره)
جیمین: یه دونه بوس بهم بدهکاری(اخم)
ات: یااا بسه غذاتو بخور(خنده)
خوردن
ات و جیمین میزو جمع کردن
ات: ظرفارو من میشورم
جیمین: منم پاک میکنم
ات: اوکی
شستن خشک کردن جمع کردن
جیمین: بریم کیک درست کنیم
ات: باشه
خب گایز من اینجارو کات میکنم میریم سراغ یونگی بعد اینجا(مثل سریالا شد😐)
یونگی مینسو غذاشونو تو رستوران خوردن که
مینسو: یونگی؟
یونگی: به من نگو یونگی بگو عشقم اوپا نفسم عزیزدلم...
مینسو: یاااا چخبرع هیچ کدوم بهت میگم پیشی(خنده)
یونگی: اینم بد نیست(خنده)
مینسو: خب پیشی من بریم پیش ات اینا؟
یونگی: الان؟
مینسو: اره دیگه
یونگی: ساعت11هست
مینسو: ات که تا صبح بیداره مینجی زود میخوابه همیشه لوسی هم بیدا اه لوسی به تهیونگم بگو بیاد
یونگی: باشه عشقم الان زنگ میزنم (گایز زنگ زد و تهیونگم قبول کرد) ـ
مینسو: لتس گوووو پیش اتتتتت اند جیمینننن
یونگی: خنده بریم
"خب بریم پیش ات و جیمین"
ات: کرم درونش فعال شد و آرد رو تو دستش جمع کرد ورفت پیش جیمین
جیمین: چیشده عشقم چیزی احتیاج داری بیام کمک؟
ات: اره اوپا بیا
جیمین: چیییی الان بهم چی گفتی؟
ات: لوس نشو دیگه بیا
جیمین رفت تو آشپز خونه که ات گفت: اوپا منو
جیمین رو شو برگردوند که...
ادامه دارد...
حمایت کنید🥺💜
ات هم نودلشو با دندونش کند(چه انتظاری داشتین بوسش کنه؟ 😂)
جیمین: یاااا اصلا رمانتیک بازی بلد نیستی (اخم)
ات: جر خورد از خنده
جیمین: چیشده؟ چرا میخندی(اخم)
ات: وای چه با حس میومدی جلو بعد یهو من.... جر خورد از خنده نقش زمین شد(😐)
جیمین: یااااا نخند(خودشم خندش گرفت)
ات: خودتم داری میخندی یااا(جررر میخوره)
جیمین: یه دونه بوس بهم بدهکاری(اخم)
ات: یااا بسه غذاتو بخور(خنده)
خوردن
ات و جیمین میزو جمع کردن
ات: ظرفارو من میشورم
جیمین: منم پاک میکنم
ات: اوکی
شستن خشک کردن جمع کردن
جیمین: بریم کیک درست کنیم
ات: باشه
خب گایز من اینجارو کات میکنم میریم سراغ یونگی بعد اینجا(مثل سریالا شد😐)
یونگی مینسو غذاشونو تو رستوران خوردن که
مینسو: یونگی؟
یونگی: به من نگو یونگی بگو عشقم اوپا نفسم عزیزدلم...
مینسو: یاااا چخبرع هیچ کدوم بهت میگم پیشی(خنده)
یونگی: اینم بد نیست(خنده)
مینسو: خب پیشی من بریم پیش ات اینا؟
یونگی: الان؟
مینسو: اره دیگه
یونگی: ساعت11هست
مینسو: ات که تا صبح بیداره مینجی زود میخوابه همیشه لوسی هم بیدا اه لوسی به تهیونگم بگو بیاد
یونگی: باشه عشقم الان زنگ میزنم (گایز زنگ زد و تهیونگم قبول کرد) ـ
مینسو: لتس گوووو پیش اتتتتت اند جیمینننن
یونگی: خنده بریم
"خب بریم پیش ات و جیمین"
ات: کرم درونش فعال شد و آرد رو تو دستش جمع کرد ورفت پیش جیمین
جیمین: چیشده عشقم چیزی احتیاج داری بیام کمک؟
ات: اره اوپا بیا
جیمین: چیییی الان بهم چی گفتی؟
ات: لوس نشو دیگه بیا
جیمین رفت تو آشپز خونه که ات گفت: اوپا منو
جیمین رو شو برگردوند که...
ادامه دارد...
حمایت کنید🥺💜
۱۲.۹k
۲۵ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.