part 3
part 3
ࡃܢܚ݅ࡐ߳ ࡅ࡙ߊ ܣࡐܚࡍ◁❚❚▷
نویسندگان:«یونا♡کارولین♡»
سارا: سعید
سعید: جانم
سارا: راستش من.. من...
سعید: حرفتو بزن سارا
سارا: من از بچگی خیلی دوست داشتم
سعید: داشتی؟
سارا: یعنی دارم.
سعید منم دوست دارم پرنسسم
سارا
وقتی پرنسسم صدام میکرد از خودم بی خود میشدم مخصوصن با اون میم مالکیتش که انگار من مال اونم
۱ مهر
سارا
امروز روز اول مدرسمه. خدا کنه با تینا تو یه کلاس بیفتم. بعد از اینکه کارامو کردم صبحونه خوردم و از جایی که مدرسه به خونمون نزدیک بود و هوا هم خوب بود داشتم پیاده میرفتم که یه ماشین جلو پام ترمز کرد.
سارا: مزاحم نشو آقا
سعید: بیا بشین
سارا: عه تویی
نشستم تو ماشین
سعید: ساعت چند تعطیل میشی؟
سارا: پیاده برمیگردم.
سعید: لازم نکرده خودم میام دنبالت
سارا: باشه ساعت ۱۲ و نیم تعطیل میشم
سعید: آفرین دختر حرف گوش کن
ࡃܢܚ݅ࡐ߳ ࡅ࡙ߊ ܣࡐܚࡍ◁❚❚▷
نویسندگان:«یونا♡کارولین♡»
سارا: سعید
سعید: جانم
سارا: راستش من.. من...
سعید: حرفتو بزن سارا
سارا: من از بچگی خیلی دوست داشتم
سعید: داشتی؟
سارا: یعنی دارم.
سعید منم دوست دارم پرنسسم
سارا
وقتی پرنسسم صدام میکرد از خودم بی خود میشدم مخصوصن با اون میم مالکیتش که انگار من مال اونم
۱ مهر
سارا
امروز روز اول مدرسمه. خدا کنه با تینا تو یه کلاس بیفتم. بعد از اینکه کارامو کردم صبحونه خوردم و از جایی که مدرسه به خونمون نزدیک بود و هوا هم خوب بود داشتم پیاده میرفتم که یه ماشین جلو پام ترمز کرد.
سارا: مزاحم نشو آقا
سعید: بیا بشین
سارا: عه تویی
نشستم تو ماشین
سعید: ساعت چند تعطیل میشی؟
سارا: پیاده برمیگردم.
سعید: لازم نکرده خودم میام دنبالت
سارا: باشه ساعت ۱۲ و نیم تعطیل میشم
سعید: آفرین دختر حرف گوش کن
۲.۵k
۰۲ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.