پارت ۲۰
پارت ۲۰
ته ویو
سوآه خیلی لجبازه اگه چیزیش بشه چی ؟ اونموقع چه خاکی بریزم تو سرم؟ بکهیون خیلی عوضیه هر کاری از دستش برمیاد
سوآه اومد پایین منم ک حاضر شدم
+ بریم
_ سوآه تو بمون خونه من میرم
+ تهیونگ یا الان باهم میریم یا همتونو دک میکنم خودم میرم
_ اوکی اوکی بریم
( رسیدن)
بکهیون: به به به چطوری کیم؟
این بانوی زیبا کی باشن ( داشت ب سوآه نزدیک میشد)
_ ببین جرعت داری بیشتر نزدیکش شو فقط اشهدتم بخون
بکهیون: چه خشن داریم حرف میزنیم
+ ببین آقای نمیدونم چی چی بچرو بده ما بریم منم قول میدم شل و پلت نکنیم
بکهیون: نچ نمیشه شما دونفر با اینهمه بادیگارد من باید در بیفتید تا برسید ب من( نیشخند
_ بکهیون اگه جرعتشو داری بیا با من در بیفت چرا اینارو قربانی میکنی با توجه ب شناختی ک از من داری میدونی میتونم همشونو توی یک ربع بزنم و برسم ب تو پس خودت بیا جلو( خیلی جدی
بکهیون: باشه
سوآه ویو
تهیونگ و اون یارو درگیر شدن منم چون نقشه کل عمارتو دارم و از قبل دوربین وصل کرده بودیم میدونم بچرو کجا بردن و با یونا در تماسم
اوه یکم دعوا داریم بادیگارداروووو
بادیگارد۱: جایی تشریف میبرین
+ ام اره ولی من نه شما
و با ی حرکت بومممم ناکار شد
رفتم داخل دیدم بچه ی گوشه تو خودش جمع شده و داره گریه میکنه و اسم مامانشو آروم صدا میزنه اولین قطره اشکم با دیدن این صحنه رو صورتم سر خورد دویدم سمتش تا منو دید ترسید روی دست کوچولوش جای سوختگی بود خدا لعنتتون کنه
+ هی عزیزم نترس من دوست مامانتم میخوای بریم پیشش چقدر تو خوشگلی
( علامت بچه!)
! هق اون آقاهه هم همینو دفت هق هق
+ عزیزم اون آقاهه آدم بدس میخوای ب مامانت زنگ بزنم خیالت راحت شه؟
! آله هق
+ باشه( زنگ زد)
* الو سوآه پیداش کردی هق( گریه
+ آره باهاش حرف بزن خیالش راحت شه میترسه بچه
! مامانیییی هق
* پسرم مامان با خاله سوآه بیا مامانی دوستمه سوآه تروخدا زود بیاین
+ باشه خدافظ
خب آقا کوچولو بریم ب ماجرا جویی؟
! بلیمممممم ( ذوق
+ خنده) پس بیا بغلم
بغلش کردم و دویدم ب سمت بیرون تهیونگ چاقو خورده بود ب یونا گفتم ته چاقو خورده نیرو بفرستن خودمم اون پشت موندم
حالش خوب نبود منم گریم گرفت
! خاله چرا گریه موکونی؟
+ هیچی عزیزم اه اییییی( نفس نفس چون قلبش دوباره درد گرف)
! خاله دوبی؟
+ ا..آره با این با مامانت در تماس باش
! باچه
سوآه ویو
قلبم دردش شروع شد خیلی الان استرس دارم تهیونگ ک متوجه من شد ی چشمک زد حالش اصلا خوب نبود منم اشکم دراومده بود از ی طرفم خودم داشت چشمام تا میشد ولی مقاومت کردم تا نیرو ها رسیدن لیا اومد سراغ بچش جیمینم تا منو دید فهمید حالم خوب نیس اومد سمتم کوکم رف پیش ته و بهش کمک کرد تا تو ماشین بشینه منم نشستم
ادامه دارد...
ته ویو
سوآه خیلی لجبازه اگه چیزیش بشه چی ؟ اونموقع چه خاکی بریزم تو سرم؟ بکهیون خیلی عوضیه هر کاری از دستش برمیاد
سوآه اومد پایین منم ک حاضر شدم
+ بریم
_ سوآه تو بمون خونه من میرم
+ تهیونگ یا الان باهم میریم یا همتونو دک میکنم خودم میرم
_ اوکی اوکی بریم
( رسیدن)
بکهیون: به به به چطوری کیم؟
این بانوی زیبا کی باشن ( داشت ب سوآه نزدیک میشد)
_ ببین جرعت داری بیشتر نزدیکش شو فقط اشهدتم بخون
بکهیون: چه خشن داریم حرف میزنیم
+ ببین آقای نمیدونم چی چی بچرو بده ما بریم منم قول میدم شل و پلت نکنیم
بکهیون: نچ نمیشه شما دونفر با اینهمه بادیگارد من باید در بیفتید تا برسید ب من( نیشخند
_ بکهیون اگه جرعتشو داری بیا با من در بیفت چرا اینارو قربانی میکنی با توجه ب شناختی ک از من داری میدونی میتونم همشونو توی یک ربع بزنم و برسم ب تو پس خودت بیا جلو( خیلی جدی
بکهیون: باشه
سوآه ویو
تهیونگ و اون یارو درگیر شدن منم چون نقشه کل عمارتو دارم و از قبل دوربین وصل کرده بودیم میدونم بچرو کجا بردن و با یونا در تماسم
اوه یکم دعوا داریم بادیگارداروووو
بادیگارد۱: جایی تشریف میبرین
+ ام اره ولی من نه شما
و با ی حرکت بومممم ناکار شد
رفتم داخل دیدم بچه ی گوشه تو خودش جمع شده و داره گریه میکنه و اسم مامانشو آروم صدا میزنه اولین قطره اشکم با دیدن این صحنه رو صورتم سر خورد دویدم سمتش تا منو دید ترسید روی دست کوچولوش جای سوختگی بود خدا لعنتتون کنه
+ هی عزیزم نترس من دوست مامانتم میخوای بریم پیشش چقدر تو خوشگلی
( علامت بچه!)
! هق اون آقاهه هم همینو دفت هق هق
+ عزیزم اون آقاهه آدم بدس میخوای ب مامانت زنگ بزنم خیالت راحت شه؟
! آله هق
+ باشه( زنگ زد)
* الو سوآه پیداش کردی هق( گریه
+ آره باهاش حرف بزن خیالش راحت شه میترسه بچه
! مامانیییی هق
* پسرم مامان با خاله سوآه بیا مامانی دوستمه سوآه تروخدا زود بیاین
+ باشه خدافظ
خب آقا کوچولو بریم ب ماجرا جویی؟
! بلیمممممم ( ذوق
+ خنده) پس بیا بغلم
بغلش کردم و دویدم ب سمت بیرون تهیونگ چاقو خورده بود ب یونا گفتم ته چاقو خورده نیرو بفرستن خودمم اون پشت موندم
حالش خوب نبود منم گریم گرفت
! خاله چرا گریه موکونی؟
+ هیچی عزیزم اه اییییی( نفس نفس چون قلبش دوباره درد گرف)
! خاله دوبی؟
+ ا..آره با این با مامانت در تماس باش
! باچه
سوآه ویو
قلبم دردش شروع شد خیلی الان استرس دارم تهیونگ ک متوجه من شد ی چشمک زد حالش اصلا خوب نبود منم اشکم دراومده بود از ی طرفم خودم داشت چشمام تا میشد ولی مقاومت کردم تا نیرو ها رسیدن لیا اومد سراغ بچش جیمینم تا منو دید فهمید حالم خوب نیس اومد سمتم کوکم رف پیش ته و بهش کمک کرد تا تو ماشین بشینه منم نشستم
ادامه دارد...
۷۵۸
۲۵ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.