هرچی رو تو دوست داشتی رو من دوست داشتم،
هرچی رو تو دوست داشتی رو من دوست داشتم،
اون روزو یادمه که خانم معلم پرسید: هرکی، از چی تو زمستون خوشش می یاد؟
همایون خُله گفت از شیر سرد،
لاله گفت از دماغ هویجی آدم برفی،
آندره گفت از برف،
یاسمین گفت از هیچیش،
ناهید گفت از سرما خوردن،
علی گفت از صدای برف،
من گفتم از تعطیلی مدرسه به خاطر برف،
تو گفتی از بوی پوست پرتقال سوخته روی بخاری وسط روز برفی،
می دونستم تو یه چیزی میگی که شبیه بقیه نیست،
تو فرق داشتی گلی …
👤 صفی یزدانیان
📚 در دنیای تو ساعت چند است
اون روزو یادمه که خانم معلم پرسید: هرکی، از چی تو زمستون خوشش می یاد؟
همایون خُله گفت از شیر سرد،
لاله گفت از دماغ هویجی آدم برفی،
آندره گفت از برف،
یاسمین گفت از هیچیش،
ناهید گفت از سرما خوردن،
علی گفت از صدای برف،
من گفتم از تعطیلی مدرسه به خاطر برف،
تو گفتی از بوی پوست پرتقال سوخته روی بخاری وسط روز برفی،
می دونستم تو یه چیزی میگی که شبیه بقیه نیست،
تو فرق داشتی گلی …
👤 صفی یزدانیان
📚 در دنیای تو ساعت چند است
۳.۶k
۱۷ شهریور ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.