مافیای بزرگ
𝐛𝐢𝐠 𝐦𝐚𝐟𝐢𝐚
𝐩𝐚𝐫𝐭 𝟑𝟑
ویو کوک
هی یه چیزی انداخت تو جیبم گفت اطلاعات دست منه از پنجره پرت شدم پایین سیاهی آروم چشم هامو باز کردم دیدم کای وتهیونگ بای سرمن روی تخت بودم احساس کردم روی هوایم روبه تهیونگ کردم و گفتم
+آخخخخ سرم ما کجایم ات کجاس
÷جونگکوک تو تیر خوردی الان زخمت رو دکتر پانسمان کرد و ات..(سرش انداخت پایین)
+ ات ... ات چی؟
÷ات...
+بگو دیگه جون به لب شدم(نگران)
÷تو عمارت یوران گیر افتاده فقط تونستم جون تورو با فلش اطلاعات لپ تاب شرکت و لپ تاب وون هو رو نجات بده
+چیییی(با داد)
÷آروم باش
از جام بلند شدم کلافه دستی تو موهام کشیدم که دستم تیر کشید
+آخخخخ
÷کوک پشین تو زخمی هستی
+الان معلوم ات کجاس دارن جی کارش میکنن بعد تو میگی آروم باش؟! تو خودت می تونی آروم باشی نههههههه(با داد)
÷الان فک میکنی حال من خوبههههههه خواهر منهههه حال من از تو بدتر معلوم نیست دارن جی کارش میکنن ولی فعلا نمیشه کاری کرددددد (با داد و بغض)
+باید نجاتش بدم
÷نمی تونی تنها این کارو انجام بدیباید بر گردیم کره نیرو ها رو آماده کنیم بعد
+وایسا یعنی میگی که ما ....
÷آره تو هواپیما هستیم داریم می ریم کره
+اووووف ته بذار من بمونم می دونم ات الان می ترسه اون از شکنجه می ترسه الان صد در صد می خوان شکنجه ش بدن
÷وایسا بیبینم اصلا تو چیکار هااا اینارو از کجا می دونی؟
+چون من دوستت ش دارمممممم برای همین(با داد)
÷الان وسط این هیر و وری باید اعتراف می کردی؟
+خب تو میگی چیکار کنن ها!؟
÷اووووف ات دختره قویه هرکی ندونه من خوب می دونم چه بلا هاییی سرش اومد تا بیایم دووم میاره!
+اوفففف
@(ایشون دارن گریه میکنن)
ویو ات
چشم هام رو آروم باز کردم دیدم تو یه اتاق قرمزم که چند تا جنازه و کلی وسایل شکنجه هست خیلی ترسیده بودم و از بچه گی یه این چیزا فوبیا داشتم دست خودم نبود و از ترس آروم اشک می ریختم خودمو جمع کردم رفتم یه گوشه اتاق
حتما الان کوک حالش خوبه با تهیونگ نجاتم میدن ولی نمی تونم منظر اونا باشم باید خودم فرار کنم آره داشتم با خودم حرف می زدم که در باز شد و وون هو اومد تو یه کت شلوار مشکی پوشیده بود با دست کش چرم مشکی منم همون لباسای های مهمونی تنم بود که تقربیا خونی و یکم پاره شده بود یاد کوک افتادم که چقدر رو این لباس حساس بود بعد وون هو گفت
×خب خب بیبن اینجا چی داریم! یه دختر کوچولو وحشی!
بهتره یکم رامش کنیم نع؟!
_عوضی!
اومد طرفم
×خب خب حرف بزن کی تورو فرستاده اون که معلومه بابات ولی چرا اطلاعات باند ما رو می خاستی؟!
_هه بشین تا بط بگم عوضی آشغال
×باشه که حرف نمی زنی نع؟
بعد رفت شلاق و برداشت و گفت
×با هر بار که زدم میشماری یا به حرف میای!
اومد بزنه که یوران درو باز کرد اومد تو
٪وون هو داری چه غلطی می کنی؟!
×فقط دارم این گربه ی کثیف ادب میکنم اوما!
٪کهواینطور پس اینجا ما دختر جناب کیم عوضی رو داریم نع(به ات نزدیک شد و گفت)به به خوشگلم که شده!
٪اون دهن کثیفت ببند
×دختره ی....
٪وون هو
٪چه زود هم اعصبی میشه اگه دختره خوبی بودی عروس خوبی برام بود ولی حیف که بد گرلی!
×هه اتفاقن من بد گرل دوس دارم شاید عروست شد اوما!
٪هوم ایده خوبیه وون هوی من انگار که دوست داره
_آشغالهای عوضی حرف دهنتون رو بفهمین!
خماریییی ببینم این پستو رو به ده تا لایک برسونین پارت بعد آپ میشه🌚🦋
𝐩𝐚𝐫𝐭 𝟑𝟑
ویو کوک
هی یه چیزی انداخت تو جیبم گفت اطلاعات دست منه از پنجره پرت شدم پایین سیاهی آروم چشم هامو باز کردم دیدم کای وتهیونگ بای سرمن روی تخت بودم احساس کردم روی هوایم روبه تهیونگ کردم و گفتم
+آخخخخ سرم ما کجایم ات کجاس
÷جونگکوک تو تیر خوردی الان زخمت رو دکتر پانسمان کرد و ات..(سرش انداخت پایین)
+ ات ... ات چی؟
÷ات...
+بگو دیگه جون به لب شدم(نگران)
÷تو عمارت یوران گیر افتاده فقط تونستم جون تورو با فلش اطلاعات لپ تاب شرکت و لپ تاب وون هو رو نجات بده
+چیییی(با داد)
÷آروم باش
از جام بلند شدم کلافه دستی تو موهام کشیدم که دستم تیر کشید
+آخخخخ
÷کوک پشین تو زخمی هستی
+الان معلوم ات کجاس دارن جی کارش میکنن بعد تو میگی آروم باش؟! تو خودت می تونی آروم باشی نههههههه(با داد)
÷الان فک میکنی حال من خوبههههههه خواهر منهههه حال من از تو بدتر معلوم نیست دارن جی کارش میکنن ولی فعلا نمیشه کاری کرددددد (با داد و بغض)
+باید نجاتش بدم
÷نمی تونی تنها این کارو انجام بدیباید بر گردیم کره نیرو ها رو آماده کنیم بعد
+وایسا یعنی میگی که ما ....
÷آره تو هواپیما هستیم داریم می ریم کره
+اووووف ته بذار من بمونم می دونم ات الان می ترسه اون از شکنجه می ترسه الان صد در صد می خوان شکنجه ش بدن
÷وایسا بیبینم اصلا تو چیکار هااا اینارو از کجا می دونی؟
+چون من دوستت ش دارمممممم برای همین(با داد)
÷الان وسط این هیر و وری باید اعتراف می کردی؟
+خب تو میگی چیکار کنن ها!؟
÷اووووف ات دختره قویه هرکی ندونه من خوب می دونم چه بلا هاییی سرش اومد تا بیایم دووم میاره!
+اوفففف
@(ایشون دارن گریه میکنن)
ویو ات
چشم هام رو آروم باز کردم دیدم تو یه اتاق قرمزم که چند تا جنازه و کلی وسایل شکنجه هست خیلی ترسیده بودم و از بچه گی یه این چیزا فوبیا داشتم دست خودم نبود و از ترس آروم اشک می ریختم خودمو جمع کردم رفتم یه گوشه اتاق
حتما الان کوک حالش خوبه با تهیونگ نجاتم میدن ولی نمی تونم منظر اونا باشم باید خودم فرار کنم آره داشتم با خودم حرف می زدم که در باز شد و وون هو اومد تو یه کت شلوار مشکی پوشیده بود با دست کش چرم مشکی منم همون لباسای های مهمونی تنم بود که تقربیا خونی و یکم پاره شده بود یاد کوک افتادم که چقدر رو این لباس حساس بود بعد وون هو گفت
×خب خب بیبن اینجا چی داریم! یه دختر کوچولو وحشی!
بهتره یکم رامش کنیم نع؟!
_عوضی!
اومد طرفم
×خب خب حرف بزن کی تورو فرستاده اون که معلومه بابات ولی چرا اطلاعات باند ما رو می خاستی؟!
_هه بشین تا بط بگم عوضی آشغال
×باشه که حرف نمی زنی نع؟
بعد رفت شلاق و برداشت و گفت
×با هر بار که زدم میشماری یا به حرف میای!
اومد بزنه که یوران درو باز کرد اومد تو
٪وون هو داری چه غلطی می کنی؟!
×فقط دارم این گربه ی کثیف ادب میکنم اوما!
٪کهواینطور پس اینجا ما دختر جناب کیم عوضی رو داریم نع(به ات نزدیک شد و گفت)به به خوشگلم که شده!
٪اون دهن کثیفت ببند
×دختره ی....
٪وون هو
٪چه زود هم اعصبی میشه اگه دختره خوبی بودی عروس خوبی برام بود ولی حیف که بد گرلی!
×هه اتفاقن من بد گرل دوس دارم شاید عروست شد اوما!
٪هوم ایده خوبیه وون هوی من انگار که دوست داره
_آشغالهای عوضی حرف دهنتون رو بفهمین!
خماریییی ببینم این پستو رو به ده تا لایک برسونین پارت بعد آپ میشه🌚🦋
۹.۵k
۲۱ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.