نیم ساعت بعد :زنگ میزنم به مامان بوق بوق مبینا :تا دیدم ش
نیم ساعت بعد :زنگ میزنم به مامان بوق بوق مبینا :تا دیدم شماره یوناس برداشتن :جانم دختر قشنگم یونا:نمیخوای درو رو دختر قشنگت باز کنی 😂؟ مینا:چرااا بفرمائید تو و (و همو بغل کردن) توجه منا خونه نیست! یونا :خوبی مامان؟ بابا و منا کوشن؟ مینا :آره خوبم بابا که شرکته منا هم بیرونه با دوستش یونا :آها مینا :چیزی میخوری؟ یونا :نه راستش اومدم بهتون بگم من میخوام بازم با شما ها زندگی کنم و جیمین هم رازی میکنم و خاله رو ولی تا اونموقع هر روز بهتون سر میزنم به منا و بابا هم سلام برسون و بگو من اینجا بودم مینا:اوم باشه دخترم میخوای بری؟ یونا :
۴.۶k
۰۲ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.