پارت ۱۵ ( پارت آخر)
ویو جونگکوک .
دیدم .... ا.ت داره سعی میکنه از بغلم بره بیرون که از کمرش گرفتم و افتاد روم ...
+ولم کن
-کجا
+گشنمه
-باشه
ولش کردم که زود رفت بیرون این انقدر شکمو بود ..... عجیبه ... بعد از شستن دست و صورتم از اتاق خارج شدم که دیدم ا.ت سرش و چسبونده ... به اتاق جیمین .... بهش نزدیک شدم .. که به سمتم برگشت و ...
+بیا ببین
سرم و بردم کنار در که .... جیمین... دارم اشتباه میبینم ... این کی دوست دختر پیدا کرد ... عجبا
-میگم این دوستت لارا نبود
+خودشه
-اینا کی با هم دوست شدن که به این مرحله رسیدن
+والا نمیدونم
-بیا بریم سراغ غذا خوردن اینا کارشون و بکنن
+بریم
بعد از خوردن غذا برو کاناپه نشستیم....
-میگم
+ها
-بیا ازدواج کنیم
+چی میگی
-بیا ازدواج کنیم .... قبول میکنی با من ازدواج کنی (کیوت)
+اوممممم.... نمیدونم
-یعنی دوسم نداری
+چرا دوست دارم ولی خب ازدواج یکم زیاد نیست
-نه نیست
+خب باشه قبوله
-ها
+ها
-الان قبول کردی
+اره
یعنی قبول کرد ... بعد از گفت آره ... زود از جام بلند شدم و دستش و گرفتم
+کجا
-ازدواج کنیم
+هیییی روانی شدی .. آخه الان ...
-اره الان نمیخوام مثل اون بار از دستت بدم ....
+ولی آخه ....
-لطفاااااااااا (کیوتتتتتتت)
+اوفففففف ... باشه
-افرین
ویو ا.ت
دستم و گرفت و برد بیرون....... بعد از رسیدن به سالن عقد ... جیمین و لارا هم اومدن .... زود مراسم و شروع کردن و .... تمام یعنی واقعا الان زنش شدم اونم به این زودی ..... بعد از رسیدن به خونه مستقیم به سمت اتاقم رفتم و روی تخت ولو شدم ... چرا استرس دارم .... اوفففف ولششش .... بعد از کلی کلنجار رفتن با خودم خوابم برد....... وقتی بیدارش شدم هوا تاریک شده بود ... از پله ها پایین رفتم و بعد از خوردن شام .... خواستم دوباره برم اتاقم هم که جونگکوک بغلم کرد و بردم به اتاق خودش و (خودتون تصوررر کنیدددد)
بعد از انجام ..................
منو به حموم برد روی پاهاش گذاشت
-اوممممم فکر کنم به توله توی راهه
+عهععههههههه
-اله
+دردددددد من هنوز جوونم
-من که مراقبتم جوجه
+نهههههه نمیخوام
-باید بخوای من یه دختر کوشولو میخوامم
+از دست تو ........ باشه 🥺
-افلین.... خیلی دوست دارم فرشته کوچولو
+ولی من عاشقتم قشنگم
پایان
دیدم .... ا.ت داره سعی میکنه از بغلم بره بیرون که از کمرش گرفتم و افتاد روم ...
+ولم کن
-کجا
+گشنمه
-باشه
ولش کردم که زود رفت بیرون این انقدر شکمو بود ..... عجیبه ... بعد از شستن دست و صورتم از اتاق خارج شدم که دیدم ا.ت سرش و چسبونده ... به اتاق جیمین .... بهش نزدیک شدم .. که به سمتم برگشت و ...
+بیا ببین
سرم و بردم کنار در که .... جیمین... دارم اشتباه میبینم ... این کی دوست دختر پیدا کرد ... عجبا
-میگم این دوستت لارا نبود
+خودشه
-اینا کی با هم دوست شدن که به این مرحله رسیدن
+والا نمیدونم
-بیا بریم سراغ غذا خوردن اینا کارشون و بکنن
+بریم
بعد از خوردن غذا برو کاناپه نشستیم....
-میگم
+ها
-بیا ازدواج کنیم
+چی میگی
-بیا ازدواج کنیم .... قبول میکنی با من ازدواج کنی (کیوت)
+اوممممم.... نمیدونم
-یعنی دوسم نداری
+چرا دوست دارم ولی خب ازدواج یکم زیاد نیست
-نه نیست
+خب باشه قبوله
-ها
+ها
-الان قبول کردی
+اره
یعنی قبول کرد ... بعد از گفت آره ... زود از جام بلند شدم و دستش و گرفتم
+کجا
-ازدواج کنیم
+هیییی روانی شدی .. آخه الان ...
-اره الان نمیخوام مثل اون بار از دستت بدم ....
+ولی آخه ....
-لطفاااااااااا (کیوتتتتتتت)
+اوفففففف ... باشه
-افرین
ویو ا.ت
دستم و گرفت و برد بیرون....... بعد از رسیدن به سالن عقد ... جیمین و لارا هم اومدن .... زود مراسم و شروع کردن و .... تمام یعنی واقعا الان زنش شدم اونم به این زودی ..... بعد از رسیدن به خونه مستقیم به سمت اتاقم رفتم و روی تخت ولو شدم ... چرا استرس دارم .... اوفففف ولششش .... بعد از کلی کلنجار رفتن با خودم خوابم برد....... وقتی بیدارش شدم هوا تاریک شده بود ... از پله ها پایین رفتم و بعد از خوردن شام .... خواستم دوباره برم اتاقم هم که جونگکوک بغلم کرد و بردم به اتاق خودش و (خودتون تصوررر کنیدددد)
بعد از انجام ..................
منو به حموم برد روی پاهاش گذاشت
-اوممممم فکر کنم به توله توی راهه
+عهععههههههه
-اله
+دردددددد من هنوز جوونم
-من که مراقبتم جوجه
+نهههههه نمیخوام
-باید بخوای من یه دختر کوشولو میخوامم
+از دست تو ........ باشه 🥺
-افلین.... خیلی دوست دارم فرشته کوچولو
+ولی من عاشقتم قشنگم
پایان
۳.۸k
۱۱ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.